گروه نرم افزاری آسمان

صفحه اصلی
کتابخانه
جلد اول
ترك رهبانیت و سیاحت






-1 انس گوید: فرزندي از عثمان بن مظعون درگذشت، او بسیار محزون گردید و در خانهاش مسجدي درست کرد و در آن به
عبادت مشغول شد، این خبر به حضرت رسول صلی اللَّه علیه و اله رسید، به عثمان فرمودند: خداوند رهبانیت را بر تو مقرر نکرده
است، رهبانیت امت من جهاد در راه خدا میباشد. اي عثمان بهشت هشت در دارد و دوزخ هم هفت در، آیا از این مطلب خوشحال
نمیگردي که کنار هر دري از آنها برسی فرزندت از دامنت بگیرد و نزد خداوند از تو شفاعت کند او عرض کرد چرا دوست دارم،
صفحه 272 از 295
مسلمانان گفتند یا رسول اللَّه براي ما هم در باره کودکان مرده ما چنین هست فرمود: آري اگر صبر کنید و شکرگزار باشید. بعد از
این فرمود: اي عثمان هر کس نماز صبح را با جماعت بخواند و بعد بنشیند و به ذکر خداوند مشغول گردد تا آنگاه که آفتاب طلوع
کند خداوند در بهشت هفتاد درجه به او میدهد که فاصله هر درجه تا درجه دیگر به اندازهایست که اسبهاي مسابقه در هفتاد
سال طی کنند. هر کس نماز ظهر را با جماعت بخواند خداوند در بهشت عدن پنجاه درجه به او میدهد که فاصله درجهها مانند آن
است که اسب مسابقه در مدت پنجاه سال بدود، و هر کس نماز عصر را با جماعت بخواند خداوند پاداش هشت نفر از فرزندان
اسماعیل را به او میدهد که هر یک از آنها خاندانی را آزاد کرده باشند. هر کس نماز مغرب را با جماعت بخواند مانند کسی
است که یک حج و عمره مقبوله داشته باشد، و هر کس نماز عشاء را با جماعت اداء کند، مانند کسی است که شب قدر را تا صبح
به عبادت گذرانده باشد. 2- زید بن علی از پدرانش علیهم السّلام روایت میکند که رسول خدا صلی اللَّه علیه و اله فرمود در ایمان
و کفر، ج 1، ص: 600 امت من رهبانیت و سیاحت و سکوت نمیباشد. 3- یکی از راویان گوید: امام صادق علیه السّلام در تفسیر
فرمود: این آیه در باره امیر المؤمنین علیه السّلام و بلال و عثمان بن « یا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا لا تُحَرِّمُوا طَیِّباتِ ما أَحَلَّ اللَّهُ لَکُمْ » آیه شریفه
مظعون نازل شده است. امیر المؤمنین علیه السّلام سوگند یاد کرد که شبها بخواب نرود، بلال هم سوگند یاد کرد که روزها را
روزه بگیرد، عثمان بن مظعون هم سوگند یاد کرد که با زنان همبستر نشود، یکی از روزها زن عثمان نزد عائشه رفت عائشه به او
گفت چرا خود را آرایش نکردهاي. زن عثمان گفت: براي که خود را آرایش کنم، در حالی که شوهرم مدتی است نزد من
نمیآید، او ترك دنیا کرده و لباس پشمی در بر نموده و دنیا را ترك گفته است، هنگامی که رسول خدا صلی اللَّه علیه و اله نزد
عایشه آمد او جریان را به رسول اکرم گفت، رسول خدا از خانه عایشه بیرون شد و گفت: همه در مسجد حاضر گردند. بعد از
اینکه همه در مسجد اجتماع کردند رسول خدا بالاي منبر قرار گرفتند و حمد و ثناء خدا را بجاي آوردند، و بعد فرمودند چرا
گروهی چیزهاي پاك را بر خود حرام میکنند، من شبها بخواب میروم و با زنان همبستر میگردم و روزها هم غذا میخورم،
اکنون هر کس از سنت من اعراض کند از من نیست. در این هنگام آن سه نفر برخاستند و گفتند: یا رسول اللَّه ما براي این کارها
لا یُؤاخِذُکُمُ اللَّهُ بِاللَّغْوِ فِی أَیْمانِکُمْ وَ لکِنْ یُؤاخِذُکُمْ بِما عَقَّدْتُمُ الْأَیْمانَ » : سوگند یاد کردهایم، در این هنگام این آیه شریفه نازل شد
تا آخر آیه. 5- کامل بن ابراهیم مدنی گوید گروهی از مفوضه مرا خدمت امام حسن عسکري علیه « فَکَفَّارَتُهُ إِطْعامُ عَشَرَةِ مَساکِینَ
السّلام فرستادند هنگامی که وارد بر آن حضرت شدم مشاهده کردم لباسهاي سفید و نرمی در بر دارد، با خود گفتم: ولیّ خداوند
این گونه لباسهاي نو را میپوشد و بعد ما را امر میکند که با برادران خود مواسات کنیم. در این هنگام که این مطلب در ذهنم
گذشت امام علیه السّلام با حال تبسم فرمودند: ص: 601 اي کامل، و بعد دست خود را از پیراهن بیرون کردند و
من مشاهده کردم پارچه سیاه خشنی از زیر در بر دارد و فرمود: این براي خداوند است و این براي شما. 6- ابراهیم بن عبد الحمید
گوید: من و سکین نخعی با هم به حج رفتیم، او زن را ترك کرد و بوي خوش استعمال ننمود، و لباس نو نپوشید و از غذاهاي لذیذ
هم نخورد و مشغول عبادت شد، و در مسجد ساکن گردید و حتی سر بطرف آسمان هم بلند نمیکرد. او بعد از مناسک حج وارد
مدینه شد و خدمت امام علیه السّلام رسید، و در کنارش بنماز ایستاد، بعد از آن گفت قربانت گردم میخواهم از شما مسائلی
بپرسم، فرمود: بروید آنها را بنویسید و براي من بفرستید. او بازگشت و نامهاي نوشت و سؤالات خود را مطرح کرد و گفت: قربانت
گردم مردي خوف خدا در دلش جاي گرفته و او ترك زن و خوردن غذا را کرده است و توانایی ندارد سرش را بطرف آسمان بلند
کند. امام علیه السّلام در جواب او نوشتند اما در باره زن خودت میدانی که رسول خدا صلی اللَّه علیه و اله چه اندازه با زنان خود
آمیزش داشت و هرگز آنها را ترك نمیکرد، اما در مورد غذاهاي لذیذ باید بدانی که رسول خدا گوشت و عسل میل میکردند.
اما اینکه میگوئی خوف بر او وارد شده و توانائی ندارد سرش را بطرف آسمان بلند کند در این جا این آیات را زیاد تلاوت کند:
-7 صوفیه خدمت امام رضا علیه السّلام رسیدند و گفتند: مامون «. الصَّابِرِینَ وَ الصَّادِقِینَ وَ الْقانِتِینَ وَ الْمُنْفِقِینَ وَ الْمُسْتَغْفِرِینَ بِالْأَسْحارِ »
صفحه 273 از 295
خلافت را به شما برگردانید و شما هم از همه مردم به آن سزاوارترید، ولی او میخواهد شما لباسهاي نرم در بر کنید در صورتی
که این لباسها مناسب شما نمیباشد. امام علیه السّلام فرمود: واي بر شما امام باید عادل باشد و راست بگوید و به وعدهها وفاء کند
یوسف علیه السّلام پارچههاي بافته شده با طلا را در بر «، مَنْ حَرَّمَ زِینَۀَ اللَّهِ الَّتِی أَخْرَجَ لِعِبادِهِ وَ الطَّیِّباتِ مِنَ الرِّزْقِ » : خداوند فرمود
8- علی علیه السّلام هنگام اقامت در بصره وارد منزل میکرد، و بر پشتیهاي آل فرعون تکیه مینمود. ص: 602
علاء بن زیاد حارثی شد تا از وي عیادت کند علاء یکی از یاران آن جناب بود و منزلی بزرگ در این شهر داشت، امیر المؤمنین
فرمود: تو با این منزل بزرگ چه میخواهی بکنی، و در آخرت به این منزل بیشتر نیازمند میباشی. آري اگر بتوانی در این منزل
بزرگ هم میتوانی به امور آخرت برسی، در این جا از مهمانان پذیرائی کنی و صله ارحام بجاي آوري و به خویشاوندان خود
برسی و حقوق نیازمندان را بدهی در این هنگام به آخرت هم خواهید رسید. علاء گفت: یا امیر المؤمنین از برادرم عاصم بن زیاد به
شما شکایت میکنم، فرمود: او چکار میکند گفت: برادرم عاصم لباس درشت در بر کرده و از دنیا اعراض نموده و به عبادت
مشغول شده است فرمودند: او را نزد من بیاورید، عاصم را نزد آن جناب آوردند. امیر المؤمنین علیه السّلام فرمود: اي دشمنک
نفس خود، شیطان بر تو مسلط شده، آیا بر زن و فرزندانت رحم نمیکنی، خداوند همه چیز را برایت حلال کرد ولی تو کراهت
داري از آن حلالها استفاده کنی تو در نزد خداوند کوچکتر از اینها میباشی. گفت: یا امیر المؤمنین پس چرا خودت لباس
درشت در بر کردهاي، و غذاهاي لذیذ نمیخوري فرمود: واي بر تو من مانند شما نیستم، خداوند متعال بر رهبران حق واجب و لازم
فرموده که با طبقه ناتوان خود را هماهنگ کنند تا فقر آنها را به طغیان واندارد. 9- امام صادق علیه السّلام فرمود: براي علی علیه
السّلام مقداري حلوا آوردند، آن حضرت از خوردن آن امتناع کردند، پرسیدند یا امیر المؤمنین مگر خوردن حلوا حرام است فرمود:
امام صادق علیه السّلام « أَذْهَبْتُمْ طَیِّباتِکُمْ فِی حَیاتِکُمُ الدُّنْیا » : حرام نیست من میترسم نفسم بطرف آن تمایل پیدا کند، و بعد فرمود
فرمود: علی علیه السّلام هزار برده از دسترنج خود آزاد کردند ولی خود خرما و شیر میخوردند و لباس کرباس در بر مینمودند.
ص: 603 علی علیه السّلام هنگامی که با لیلی ازدواج کردند براي آن حضرت حجلهاي درست نمودند ولی امیر
المؤمنین آن حجله را برهم زدند و فرمودند: دوست دارم با خانوادهام بطور عادي ازدواج نمایم. 10 - علی بن جعفر گوید: از برادرم
موسی علیه السّلام سؤال کردم آیا براي مرد مسلمان جایز است که در زمین سیاحت کند و یا دنیا را ترك نماید، و در گوشه خانه
بنشیند، فرمود خیر نمیتواند. 11 - ابن ابی الحدید گوید: روایت شده گروهی از صوفیه در خراسان خدمت علی بن موسی علیه
السّلام رسیدند و گفتند امیر المؤمنین مأمون فکر کرد چه کسی براي ولایت امور شایسته است و خداوند از ولایت آن رضایت
دارد. در این هنگام متوجه شد شما خانواده سزاوار هستید که بر مردم امامت کنید، و از مردم به این مقام شایستهتر هستید، از این رو
خلافت را به شما برگردانید، امامت به کسی نیاز دارد که غذاهاي سفت و محکم بخورد و لباسهاي خشن در بر کند و سوار الاغ
شود و از بیماران عیادت نماید. امام رضا علیه السّلام فرمود: یوسف پیامبر بود قباهاي دیبا که با طلا بافته شده بود در بر میکرد و
در بساط آل فرعون قرار میگرفت و حکم مینمود، آنچه از امام خاسته میشود عدالت و دادخواهی او میباشد. امام هر گاه سخن
میگوید باید صداقت داشته باشد، و هر گاه بین متخاصمین داوري کرد باید عدالت داشته باشد، هر گاه وعدهاي داد باید عمل
قُلْ مَنْ حَرَّمَ زِینَۀَ اللَّهِ الَّتِی أَخْرَجَ لِعِبادِهِ وَ الطَّیِّباتِ » کند، خداوند لباس و طعامی را حرام نکرده و بعد این آیه شریفه را قرائت کردند
-12 ابن ابی الحدید گوید: شیوخ روایت میکنند و نیز به خط عبد اللَّه بن احمد خشاب دیدم که ربیع بن زیاد حارثی «. مِنَ الرِّزْقِ
تیري بر پیشانی او اصابت کرد و در هر سال او را ناراحت میکرد، علی علیه السّلام به عیادت او آمد و گفت: اي ابا عبد الرحمن
حالت چگونه است. ربیع گفت یا امیر المؤمنین اگر دیدهام را نیز از دست داده بودم ناراحت ص: 604 نمیشدم،
امام علیه السّلام فرمود: قیمت دیدهات چه اندازه است، گفت اگر همه دنیا مال من بود براي آن خرج میکردم، فرمود اي ربیع
خداوند به همین اندازه به تو خواهد داد، و پاداش سختی و مصیبتی که داري به تو میدهد و از آن بیشتر هم خواهد داد. ربیع عرض
صفحه 274 از 295
کرد: یا امیر المؤمنین شکایت برادرم عاصم بن زیاد را به تو مینمایم، امام فرمود: او را چه شده است، عرض کرد: لباس درشت در
بر کرده و جامههاي نرم را بیرون آورده و زن و فرزندانش را در غم و اندوه گذاشته است. علی علیه السّلام فرمودند عاصم را حاضر
کنند، هنگامی که نزد آن جناب رسید علی در مقابل او چهره درهم کشید و فرمود: اي عاصم خیال میکنی که خداوند لذتها را
برایت مباح کرده ولی تو از استفاده آنها کراهت داري، تو نزد خداوند سبکتر از اینها میباشی. مگر نشنیدهاي که خداوند فرمود:
دو دریا با هم برخورد میکنند و از میان آنها لؤلؤ و مرجان پدید میآیند، و خداوند فرموده شما از آن دریاها گوشت تازه
میخورید و پارچهها را بیرون میآورید و در بر میکنید، به خداوند سوگند از نعمتهاي خداوند با عمل استفاده کردن بهتر از
گفتن میباشد. مگر نشنیدهاي که خداوند متعال در قرآن فرموده: أَمَّا بِنِعْمَۀِ رَبِّکَ فَحَدِّثْ، باید نعمت خداوند را آشکار کنی، و در
جاي دیگر فرموده اي رسول ما بگو کدام کس زینتهائی را که پروردگار براي بندگانش بیرون آورده و روزيهاي پاك را حرام
کرده است. خداوند متعال مؤمنان را مانند پیامبران مورد خطاب قرار داده و فرموده: اي کسانی که ایمان آوردهاید از خوردنیهاي
پاك به شما دادهایم بخورید، و فرموده: اي پیامبران از خوردنیهاي پاك بخورید و کار شایسته انجام دهید. رسول اکرم صلی اللَّه
علیه و اله به یکی از زنانش فرمود: چرا غبارآلود و کثیف هستی و خود را تمیز نگه نمیداري، عاصم گفت: یا امیر المؤمنین پس
چرا خودت لباس خشن در بر میکنی و غذاي چرب و نرم نمیخوري. ص: 605 امیر المؤمنین علیه السّلام فرمود:
خداوند متعال براي رهبران عدالت مقرر داشته که خود را با مستمندان یکسان قرار دهند تا فقرا ناراحت نگردند، هنوز علی علیه
السّلام از جاي خود برنخاسته بود که عاصم لباس درشت را درآورد و لباس نرمی در بر کرد. 13 - سفیان ثوري خدمت امام صادق
علیه السّلام رسید و مشاهده کرد آن حضرت لباس سفیدي در بر دارد که مانند سفیدي تخممرغ میدرخشد، سفیان گفت این لباس
براي شما مناسب نیست، امام فرمود: از من بشنو چه میگویم و گوشت را هم باز کن. من اکنون سخنی با تو میگویم که براي دنیا
و آخرت تو بهتر میباشد در صورتی که طبق سنت و حق از دنیا بروي و بدون پیروي از بدعت بمیري، شما بدانید که رسول خدا
صلی اللَّه علیه و اله در زمانی زندگی میکردند که مردم در فقر و فلاکت بودند. اما هر گاه دنیا وضعش خوب باشد و وسائل
زندگی فراهم باشد، این نیکان هستند که باید از مواهب دنیا استفاده کنند نه بدکاران و گناهکاران، مؤمنان باید از لذات جهان سود
ببرند و نه منافقان، مسلمانان باید از آن بهره بگیرند و نه کافران. اي ثوري از من ایراد میگیري و اعتراض میکنی که چرا لباس
سفید و زیبا در بر کردهام، به خداوند سوگند از آن روزي که تکلیف خودم را دانستم در شب و یا روز وظیفه خود را انجام دادهام
اگر خداوند در مال من حقی داشته او را در جاي خود خرج کردهام. آري بعد از رسول خدا کسانی در امت او پیدا شدند که در
ظاهر خود را زاهد نشان میدهند و مردم را دعوت میکنند که مانند آنها زندگی کنند، آن جماعت گفتند: شما طوري سخن گفتید
که صاحب ما از سخن گفتن باز ماند و نتوانست برهانی بیاورد. امام علیه السّلام فرمود: برهان خود را بیاورید، گفتند: برهان ما از
کتاب خداوند میباشد فرمود بیاورید قرآن بهترین دستور العمل میباشد، گفتند: خداوند در باره ص: 606
اصحاب پیامبر میفرماید: آنها دیگران را بر خود مقدم میداشتند و ایثار میکردند. در جاي دیگر فرموده: آنها براي محبت خداوند
فقراء و نیازمندان را طعام میدادند و به اسیران و یتیمان توجه داشتند، و این خود ستایش آنها میباشد، در این جا مردي گفت: شما
در ظاهر خود را زاهد جلوه میدهید ولی از مردم درهم و دینار میگیرید و از آنها سود میبرید. امام صادق به آن مرد گفت شما از
این سخنان درگذرید و نزاع لفظی نداشته باشید، و بعد متوجه یاران سفیان شدند و فرمودند اي جماعت شما ناسخ قرآن را از
منسوخ میدانید و محکم را از متشابه تشخیص میدهید. در اینجا است که گروهی گمراه میشوند و مردم را هم گمراه میکنند،
خود هلاك میگردند و مردم را هم هلاك مینمایند، گفتند همه را که نمیدانیم ولی بعضیها را فهمیدهایم، فرمود: از همین جا
نفهمیدهاید، و هم چنین احادیث رسول خدا را هم نمیدانید. اما شما با آیات قرآنی به عمل خود استدلال کردید و از یاران رسول
خدا سخن بمیان آوردید که پروردگار از اعمال آنها ستایش کرده است، کاري که آنها میکردند مباح بود و خداوند هم از آنها
صفحه 275 از 295
نهی نکردند و در برابر آنها پاداش هم دادند. مطلب از این قرار است که خداوند بر خلاف کاري که میکردند امر کرد و این امر
خدا ناسخ عمل آنها قرار گرفت، و نهی خداوند از آن عمل براي مؤمنان رحمت بود تا اینکه به خود زیان نرسانند و عیالات خویش
را ناراحت نسازند. باید در باره ضعیفان و کودکان و پیرمردها و زنان پیر و سالخورده و کسانی که قدرت و توانایی بر گرسنگی را
ندارند، اگر تو یک گرده نان مرا صدقه بدهی دیگر براي من نانی نخواهد ماند و همه از گرسنگی هلاك خواهند شد. از این جا
است که رسول اکرم صلی اللَّه علیه و اله فرمود: هر کس پنج دینار و یا پنج گرده نان و یا پنج دینار در اختیار دارد و میخواهد آن
را رد کند، بهتر این است که آنها را براي پدر و مادرش انفاق کند و یا براي خود و عیالش بردارد، و یا به ص:
607 خویشاوندان و برادران مؤمن خود بدهد و یا به همسایگان فقیر و یا در راه خدا خرج کند. رسول خدا صلی اللَّه علیه و اله در
باره یکی از انصاریان که در هنگام مرگ پنج و یا شش غلام خود را آزاد کرد و فرزندان کوچکی هم داشت و جز آنها چیز
دیگري هم نداشتند فرمود: اگر زندگی او را براي من تعریف کرده بودید نمیگذاشتم او را در میان مسلمانان دفن کنید. زیرا او
فرزندان کوچکی دارد که بعد از این دست نیاز بطرف مردم دراز میکنند، بعد از این فرمودند: پدرم براي من روایت کرد که
رسول خدا صلی اللَّه علیه و اله فرمود: از کسانی که تحت کفالت تو هستند شروع کن و هر کدام که نزدیکترند مقدم میباشند.
بعد از این متوجه قرآن گردید که قول شما را رد کرده و از این عمل شما نهی فرموده است خداوند حکیم در این باره فرمود:
شما در اینجا توجه کنید که خداوند غیر از آن چه شما میگوئید ،« الَّذِینَ إِذا أَنْفَقُوا لَمْ یُسْرِفُوا وَ لَمْ یَقْتُرُوا وَ کانَ بَیْنَ ذلِکَ قَواماً »
گفته است. آن ایثار بر نفس که شما میگوئید در این آیه اسراف بحساب آمده است، و در آیات زیادي خداوند از اسراف نهی
کرده و میگوید: خداوند مسرفان را دوست نمیدارد، خداوند هم از اسراف و هم از تقتیر نهی فرموده است، مسأله چیزي بین این
دو میباشد. او نباید آنچه در اختیار دارد انفاق کند و بعد از خداوند بخواهد او را روزي دهد در این جا دعایش مستجاب
نمیگردد، در حدیثی از رسول خدا صلی اللَّه علیه و اله رسیده که فرمود: خداوند دعاي سه نفر از امت مرا مستجاب نمیکند.
مردیکه پدر و مادرش را نفرین کند، مردیکه به کسی وام داده و او مال را خورده و گواهی هم ندارد که تا به نفع او گواهی دهد و
مردیکه زنش را نفرین میکند در حالی که خداوند طلاق او را در دست وي قرار داده است. چهارم مردیکه در خانه خود نشسته و
میگوید: خداوندا مرا روزي بده در ص: 608 حالی که براي طلب روزي بیرون نمیگردد، خداوند میفرماید:
اي بنده من مگر راه روزي بدست آوردن را براي شما فراهم نکردهام و شما با این اعضاء سالم دنبال روزي بروید. اکنون اگر دنبال
روزي بروي بین من و خودت عذري نداري و شما از امر من متابعت کردهاي، و بر خویشاوندانت هم تحمیل نشدهاي، اکنون اگر
بخواهم تو را روزي میدهم و اگر بخواهم بر تو زندگی را سخت میگیرم، و تو هم نزد من معذور میباشی. پنجم مردي که مال و
ثروت زیادي دارد و آن را یک جا انفاق میکند و بعد از خداوند میخواهد او را روزي دهد، خداوند در پاسخ او میگوید: من به
شما مال فراوانی دادم چرا میانهرو نبودي و همه را یک جا بخشیدي و اسراف کردي در حالی که من تو را نهی کرده بودم، ششم
مردي که براي قطع رحم دعا میکند که البته مستجاب نمیگردد. بعد از این خداوند متعال پیامبر خود را تعلیم فرمود چگونه انفاق
کند، در نزد رسول اکرم صلی اللَّه علیه و اله مقداري از بیت المال وجود داشت و پیامبر نمیخواست آن مال نزد او بماند و به
خواب رود بنا بر این سائلی آمد و پیامبر همه آن را به وي بخشید. صبح زود که رسول خدا از خواب برخاست چیزي در دستش
نبود، در این هنگام سائلی رسید ولی پیامبر چیزي نداشت به او بدهد، سائل با ناراحتی رفت، پیامبر خدا که بسیار مهربان و با
وَ لا تَجْعَلْ یَدَكَ مَغْلُولَۀً إِلی » : نیازمندان مدارا میکرد از این جریان ناراحت گردید. در این هنگام خداوند آیهاي فرستاد و فرمود
خداوند فرمود: مردم نزد تو میآیند و از تو سؤال میکنند و از تو عذر هم قبول «، عُنُقِکَ وَ لا تَبْسُطْها کُلَّ الْبَسْطِ فَتَقْعُدَ مَلُوماً مَحْسُوراً
نمیکنند، و اگر هر چه داري بدهی بعدا در ناراحتی خواهد بود. اینها بودند روایات رسول خدا صلی اللَّه علیه و اله که کتاب هم
آنها را گواهی میکند و مؤمنین هم کتاب را گواهی میکنند، ابو بکر در هنگام مرگ خود به پنج یک از ص:
صفحه 276 از 295
609 مالش وصیت کرد و خمس زیاد میباشد، ولی چون خداوند به خمس راضی میباشد از این رو به خمس وصیت کرد در
صورتی که خداوند به ثلث هم در هنگام مرگ اجازه داده و اگر میدانست ثلث خوب است وصیت میکرد. بعد از آن شما فضیلت
سلمان و ابو ذر را میدانید، سلمان هر گاه حقوقش را میگرفت خوراك سالش را از آن برمیداشت تا حقوق سال آیندهاش را
بگیرد گفته شد یا ابا عبد اللَّه تو در عین زهد از این کارها میکنی، و نمیدانی شاید امروز و یا فردا درگذري. سلمان در پاسخ آنها
گفت، شما چرا در باره من امید زندگی را ندارید، همان گونه که میترسید شاید من مردم، اي نادانها مگر نمیدانید که نفس
گاهی به صاحب خود سوء ظن پیدا میکند در وقتی که معیشت قابل اعتمادي نداشته باشد، ولی هر گاه وسائل معیشت را فراهم
کرد نفس او اطمینان پیدا میکند. اما ابو ذر شترها و گوسفندهاي اندکی داشت که بوسیله آنها زندگی میکرد، شیر آنها را
میخورد و از گوشت آنها استفاده میکرد، هر گاه مهمانی بر او وارد میشد و یا کسانی که در کنار آب زندگی میکردند و
خصوصیاتی با او داشتند از گوشت آن شتران و گوسفندان میخوردند. ابو ذر براي اینکه مردم همسایهاش گوشتی به آنها برسد
گوسفندان را براي آنها ذبح میکرد و بین آنها تقسیم مینمود، و خودش هم مانند آنها قسمتی را برمیداشت و براي خود امتیاز
قائل نبود، از این بزرگوار زاهدتر شما سراغ دارید. رسول اکرم صلی اللَّه علیه و اله در باره آنها چه سخنانی فرموده و از مزایا و
سجایاي اخلاقی آنان مردم را مطلع کرده است، کار آنها به جایی رسید که مالک چیزي نبودند، همان طور که شما مردم را امر
میکنید که زندگی خود را رها کنند و لباسهاي خود را به دور اندازند و ایثار نمایند. اي مردم بدانید که پدرم از پدرانش روایت
میکرد که رسول خدا یکی از روزها فرمود: من از مؤمن در شگفت هستم که اگر بدن او را با مقراض قطعه قطعه کنند برایش بهتر
است و اگر بین مشرق و مغرب را هم به او بدهند باز براي او خیر ص: 610 میباشد. هر چه خداوند براي مؤمن
بخواهد براي او خوب میباشد، کاش میدانستم این سخنان در شما اثر گذاشته یا بازهم بگویم، مگر نمیدانید که خداوند در آغاز
اسلام واجب کرده بود که هر یک از آنها با ده نفر از مشرکان مقابله کنند و از آنها فرار ننمایند. هر کس در آن روز از آنها فرار
میکرد گرفتار آتش میشد، بعد از این دستور رسید که هر مردي از مؤمنان با دو نفر از مشرکان مقابله کند و خداوند براي رحمت
این را تخفیف دادند، و حکم نخست را نسخ فرمودند و ده نفر را به دو نفر رسانیدند. من اینک از قاضیان با شما سخن میگویم آیا
آنها در هنگامی که به یکی از شما حکم میکنند که باید نفقه زن خود را بدهد مرتکب جور میشوند و ظالمانه حکم میکنند،
اگر او بگوید من زاهد هستم و چیزي ندارم در این جا سخن قاضی در باره نفقه ظالمانه میباشد. اگر بگوئید حکم قاضی جائرانه
است، با مسلمانان دشمنی کردهاید و اگر بگوئید سخنش عادلانه و درست میباشد پس با خود به مخاصمه برخاستهاید، و شما به
کسانی که در هنگام مرگ به بیشتر از ثلث وصیت میکنند اعتراض میکنید و صدقات او را رد مینمائید. شما به من بگوئید اگر
همه مردم همان گونه که شما میگوئید زاهد باشند و به دیگران نیازي پیدا نکنند پس صدقه کفارات باید کجا و به چه کسانی
پرداخت گردد، و زکات و نذورات در کجا مصرف شود و شتران و گوسفندان صدقات را چه کنند. طلا و نقره و خرما و کشمش
را که زکاة آنها معین شده در کجا خرج کنند، اگر مطلب چنان است که شما میگوئید سزاوار نیست کسی مال دنیا را نزد خود نگه
دارد و هر چه در اختیار دارد باید قبل از خود بفرستد اگر چه آنها احتیاج هم داشته باشند. ص: 611 شما بد
راهی را انتخاب کردید و مردم را به جهالت کشاندید، و کتاب خدا و سنت رسول را درك نکردید، و اخباري که با قرآن مطابقت
داشت دور انداختید، و با جهل خود آنها را تفسیر و معنی نمودید و در غرائب قرآن و ناسخ و منسوخ و محکم و متشابه و امر و
نهی آن تفکر نکردید. شما از سلیمان بن داود با من سخن بگوئید هنگامی که از خداوند خواست که سلطنتی به او بدهد که کسی
بعد از او به آن نرسد، خداوند هم خواسته او را اجابت کرد و او هم حق میگفت و به حق هم عمل میکرد و خداوند هم هرگز او
را ملامت نکرد و از او عیبی نگرفت، و مؤمنان هم از او عیبی نگرفتند و داود هم قبل از سلیمان سلطنت و حکومت میکرد. یوسف
پیامبر به پادشاه مصر گفت: مرا بر گنجهاي زمین بگمار که من هم محافظ آنها میباشم و هم علم اداره آنها را دارم، سرانجام کار
صفحه 277 از 295
او به جایی رسید که اختیار کشور را تا یمن بدست آورد و مردم براي بدست آورد طعام بطرف او رفتند تا از قحطی نجات پیدا
کنند، یوسف حق میگفت و با حق عمل میکرد و کسی هم بر او خرده نگرفت. بعد از آن ذو القرنین آمد و آن بندهاي بود که
خداوند او را دوست میداشت، و او هم خدا دوست بود، پروردگار براي او اسباب و وسائلی فراهم آورد و او را بر مشرق و مغرب
حکومت داد و همواره حق میگفت و به آن عمل میکرد، و کسی هم بر او ایرادي وارد نساخت. اکنون اي جماعت از خداوند
ادب بیاموزید، خداوند مؤمنان را مؤدب کرده است، به امر و نهی خداوند توجه کنید و از آن چه نمیدانید و یا براي شما شبههانگیز
است دست باز دارید، و علم آنها را به اهلش برگردانید تا ما جور شوید و عذر شما پذیرفته شود. دنبال علم ناسخ و منسوخ بروید و
محکم و متشابه را فرا گیرید، و حرام و حلال خدا را از هم تمیز دهید، تا به خداوند نزدیک شوید، و از جهالت دور باشید، جهالت
را به اهلش واگذارید زیرا جاهلان بسیار زیادند و عالمان کم میباشند و ص: 612 خدا گفته: فَوْقَ کُلِّ ذِي عِلْمٍ
عَلِیمٌ. 14 - گفته شده سلمان رضوان اللَّه علیه بدیدن ابو درداء رفتند و متوجه شدند ابو درداء ژولیده و پژمرده است، سلمان از حال
آنها پرسید گفت: برادرت دنیا را ترك کرده و علاقهاي به آن ندارد، در این هنگام ابو درداء رسید و به سلمان خوش آمد گفت،
بعد از آن غذائی آورد و به سلمان تعارف کرد تا از آن بخورد. سلمان گفت: من روزه دارم، ابو درداء او را سوگند داد تا افطار
کند، سلمان گفت: من از آن نمیخورم تا آنگاه که خود از آن بخوري، سلمان شب در منزل آنها خوابید، شب هنگام ابو درداء
برخاست ولی سلمان نگذاشت او از جاي خود حرکت کند. سلمان گفت: اي ابو درداء خداوند بر تو حقی دارد، بدنت هم حقی
براي آن هست، و خانوادهات نیز حقی دارند، هم روزه بگیر و هم افطار کن، هم نماز بخوان و هم بخواب، و حق هر صاحب حقی
را بده، ابو درداء نزد رسول خدا آمد و سخنان سلمان را به اطلاع آن جناب رسانید، رسول خدا هم گفتههاي سلمان را تایید کردند.
-15 امام صادق علیه السّلام از پدرانش علیهم السّلام روایت میکند که رسول خدا صلی اللَّه علیه و اله نزد اهل صفه میآمد و با
آنها صحبت میکرد، اهل صفه کسانی بودند که رسول خدا از آنها پذیرائی میکردند، آنها از سرزمینهاي خود مهاجرت کرده و
در مدینه ساکن شدند. رسول خدا صلی اللَّه علیه و اله آنها را در صفه مسجد جاي داده بودند و تعداد آنها چهار صد نفر بود، پیامبر
گرامی هر روز در هنگام شب و صبح نزد آنها میآمد و بر آنها سلام میکرد، یکی از روزها آمد دید بعضی از آنها لباسهاي خود
را وصله میکنند و گروهی کفشها را اصلاح مینمایند و دستهاي نظافت میکنند. رسول اکرم صلی اللَّه علیه و اله به هر یک از
آنها یک مد خرما میدادند تا خوراك روزانه آنها باشد، یکی از روزها مردي از میان آنها برخاست و گفت: یا رسول اللَّه خرمائی
که شما میدهید و ما هم میخوریم شکمهاي ما را میسوزاند. ص: 613 رسول اکرم فرمود: اگر بخواهم دنیا را
به شما بخورانم میتوانم، ولی اگر کسی از شما بعد از من بماند، صبح و شب براي او با کاسهها غذاها و طعام خواهند آورد، در آن
وقت یکی از شما صبح یک پیراهن خواهد پوشید و عصر هم یک پیراهن در بر خواهد کرد و خانههاي خود را زینت میکنند همان
گونه که کعبه را زینت میکنند. در این هنگام مردي برخاست و گفت یا رسول اللَّه من دوست دارم آن زمان را درك کنم آن
زمان چه وقت خواهد بود، رسول خدا فرمودند این زمان از آن وقت بهتر است، شما اگر شکمهاي خود را از حلال پر کنید بهتر
است از این که آن را از حرام پر سازید. بعد از این سعد بن اشج برخاست و گفت: یا رسول اللَّه بعد از مرگ با ما چگونه معامله
میکنند، فرمود: حساب و قبر خواهد بود، و تنگی و وسعت خواهد آمد، گفت یا رسول اللَّه شما هم از آنها میترسید فرمود: خیر
من ترسی ندارم ولی از نعمتهاي زیاد خداوند نمیتوانم سپاسگزار باشم. سعد بن اشج گفت: من خدا و رسول و کسانی که در نزد
من حضور دارند گواه میگیرم که خواب شب را بر خود حرام میکنم، و خوردن در روز و آرامش در شب و اختلاط و آمیزش با
مردم و آمیزش با زنان را بر خویشتن حرام میگردانم. رسول اکرم صلی اللَّه علیه و اله فرمود: اي سعد این کارها را نکن، هر گاه با
مردم آمیزش نکنی چگونه آنها را امر به معروف و نهی از منکر میکنی، بعد از مهاجرت بار دیگر به بیابان برگشتن و در آنجا سکنی
گزیدن کفران نعمت میباشد، شبها بخواب و روزها غذا بخور، و هر چه دلت خواست بپوش و با زنان هم آمیزش داشته باش. اي
صفحه 278 از 295
سعد اکنون بطرف بنی مصطلق بروید، زیرا آنها فرستاده مرا برگردانیدهاند، او هم بطرف آن قبیله رفت و صدقات آنها را آورد،
رسول خدا صلی اللَّه علیه و اله فرمود: آنها را چگونه یافتی گفت: یا رسول اللَّه مردمانی خوب و خوش اخلاق بودند و با من بسیار با
محبت رفتار کردند و آنها را از بهترین مردمان یافتم. رسول خدا صلی اللَّه علیه و اله فرمودند: سزاوار نیست دوستان خدا که براي
خانه جاودانی و ص: 614 دار آخرت کار و کوشش میکنند و میل به آنجا دارند، مانند دوستان شیطان که براي
این دنیاي فریبنده کار میکنند با هم در یک صف حرکت نمایند. بعد از آن فرمودند بد هستند آن جماعتی که امر به معروف و
نهی از منکر نمیکنند، و بد میباشند آن گروهی که آمرین به معروف و ناهین از منکر را از خود دور میکنند، و بد هستند آن
جماعتی که براي خدا عدالت نمیکنند، و بد میباشند آنهائی که عدالتکنندگان را میکشند. بدابحال کسانی که طلاق در نزد
آنها بیشتر اعتبار دارد تا اطمینان به عهد خداوند، و بد هستند آن گروهی که از امام خود اطاعت میکنند ولی طاعت خدا را
فراموش مینمایند، و بد میباشند آنهائی که دنیا را بر دین ترجیح میدهند و بد هستند آنها که حرامها و شبهات را حلال میدانند.
گفته شد یا رسول اللَّه کدام یک از مؤمنان با هوشتر و زرنگتر میباشند، رسول خدا صلی اللَّه علیه و اله فرمود: کسانی که زیاد
یاد مرگ میکنند، و خود را با نیکوترین وجه براي مرگ آماده میسازند، این جماعت زرنگ بشمار میروند
52 در یقین و صبر
-1 جابر گوید: امام صادق علیه السّلام فرمود: اي برادر جعفی ایمان از اسلام افضل است، و یقین از ایمان افضل میباشد، و چیزي
گرامیتر و عزیزتر از یقین نیست. 2- وشاء از أبو الحسن علیه السّلام روایت میکند که فرمود: ایمان یک درجه از اسلام بالاتر و
تقوي یک درجه از ایمان برتر و یقین یک درجه از آن فراتر میباشد، و در میان مردم چیزي بهتر از یقین تقسیم نشده است. 3- ابو
بصیر گوید: امام صادق علیه السّلام فرمود: اي ابا محمد اسلام یک درجه است، گفتم: آري، فرمود: ایمان بر اسلام یک درجه
است، گفتم آري، فرمود: تقوي بر ایمان یک درجه است گفتم آري. ص: 615 فرمودند: یقین بر تقوي یک
درجه دارد، گفتم: آري، امام علیه السّلام فرمود: مردم به کمتر از یقین داده نشدهاند، و شما امروز به پائینترین درجه که اسلام باشد
چنگ زدهاید، کوشش کنید که آن هم از دست شما خارج نگردد. 4- یونس گوید: از امام رضا علیه السّلام سؤال کردم ایمان و
اسلام کدام هستند، فرمود: ابو جعفر علیه السّلام میگفتند آن اسلام است، ایمان یک درجه از او برتر میباشد، تقوي هم یک درجه
از ایمان بهتر است و یقین هم یک درجه بالاتر از تقوي میباشد. بین مردم چیزي بهتر از یقین تقسیم نشده، گوید: عرض کردم یقین
چیست، فرمود: توکل بر خدا و تسلیم در برابر امر خدا، و رضا به مقدرات خدا، و واگذاري کارها به خدا، عرض کردم معنی اینها
چیست، فرمودند ابو جعفر این چنین فرموده است. 5- بزنطی از امام رضا علیه السّلام روایت میکند که فرمود: ایمان از اسلام یک
درجه بالاتر است، تقوي یک درجه بالاتر از ایمان میباشد، و یقین هم یک درجه بالاتر از تقوي میباشد و بین بندگان چیزي بهتر
از یقین تقسیم نشده است. 6- ابو بصیر گوید: امام صادق علیه السّلام فرمود: هر چیزي براي اوحدي هست، گوید: عرض کردم
قربانت گردم حد توکل چیست و آن را از کجا باید شناخت، فرمودند: یقین، گفتم: حد یقین کدام است، فرمود اینکه فقط از
خداوند بترسی. 7- عبد اللَّه بن سنان گوید: امام صادق علیه السّلام فرمودند: از صحت یقین مرد مسلمان آن است که براي رضایت
مردم خداوند را به خشم و غضب نیاورد، و اگر خداوند چیزي به آنها نداده آنان را مورد سرزنش قرار ندهد. کسی با حرص و ولع
و کوشش نمیتواند روزي خود را بدست آورد، و اگر روزي هم خواست به در خانه کسی برود احدي قدرت ندارد آن را منع
کند، اگر کسی از شما از روزي خود فرار کند همان گونه که از مرگ فرار میکند روزي خود را به او میرساند همان گونه که
مرگ او را در مییابد. بعد از این امام علیه السّلام فرمود: خداوند با عدالت و قسط خود آسایش و راحتی را ص:
616 در یقین و رضایت قرار داده، و غم و اندوه را در شک و تردید و عدم رضایت و ناراحتی نهاده است. 8- هشام بن سالم گوید:
صفحه 279 از 295
امام صادق علیه السّلام فرمود: عمل کم و همیشگی که با یقین انجام گرفته باشد از اعمال زیادي که بدون یقین انجام گرفته باشد
بهتر است. 9- زراره گوید: امام صادق علیه السّلام فرمود: امیر المؤمنین سلام اللَّه علیه بالاي منبر فرمودند: شما به حقیقت ایمان
نخواهید رسید مگر اینکه بدانید هر چه به شما میرسد روي حقیقت است و خطائی در آن نیست، و اگر از روي خطا بود به او
اصابت نمیکرد. 10 - زید شحام گوید: امام صادق سلام اللَّه علیه فرمود: امیر المؤمنین علیه السّلام روي دیوار کجی قرار گرفتند و
به کارهاي قضائی مشغول شدند، یکی گفت: بالاي این دیوار جلوس نکنید که آن کج میباشد، علی علیه السّلام فرمود: اجل هر
آدمی پاسبان او میباشد، هنگامی که از روي دیوار برخاستند دیوار فرو ریخت امیر المؤمنین گاهی از این کارها میکرد و اینها
وَ أَمَّا الْجِدارُ فَکانَ لِغُلامَیْنِ یَتِیمَیْنِ فِی » همه از یقین بود. 11 - صفوان جمال گوید: از امام صادق علیه السّلام از تفسیر آیه شریفه
سؤال کردم امام فرمود: آن گنج طلا و نقره نبود بلکه در آن لوحی بود که چهار کلمه روي او نوشته « الْمَدِینَۀِ وَ کانَ تَحْتَهُ کَنْزٌ لَهُما
بودند. منم خدا که جز من خدائی نیست، هر کس به مرگ یقین داشته باشد خنده نمیکند، هر کس به حساب روز قیامت معتقد
باشد دلش خوشحال نمیگردد، و هر کس به مقدرات اعتقاد پیدا کند جز خداوند از کسی نمیترسد. 12 - صفوان جمال گوید:
امام صادق علیه السّلام فرمود: علی علیه السّلام میفرمودند: بندهاي طعم ایمان را نمیچشد مگر اینکه بداند هر چه به او میرسد از
روي واقعیت است، و اگر از روي خطا بود به آن اصابت نمیکرد، و بداند زیان دهنده و نفع رساننده خدا میباشد. 13 - سعید بن
قیس همدانی گوید: روزي در میدان جنگ متوجه مردي شدم که دو جامه در برداشت، اسب خود را به آن طرف حرکت دادم
ناگهان ص: 617 مشاهده کردم امیر المؤمنین علیه السّلام میباشد، گفتم یا امیر المؤمنین در همچه جایی؟ فرمود:
آري اي سعید بن قیس هیچ بندهاي نیست مگر اینکه خداوند براي او حافظ و نگهدارندهاي قرار داده است، او دو فرشته دارد که او
را حفظ میکنند تا از بالاي کوهی سقوط نکند و یا در جایی فرو نیفتد، ولی هر گاه قضاء پیش آید او را رها میکنند. 14 - علی بن
اسباط گوید: از امام رضا علیه السّلام شنیدم فرمود: در گنجی که خداوند در قرآن میفرماید: وَ کانَ تَحْتَهُ کَنْزٌ لَهُما، در آن نوشته
شده بود بنام خداوند بخشنده مهربان تعجب دارم از کسی که یقین به مرگ دارد چگونه میخندد. تعجب دارم از کسی که به قدر
اعتقاد و یقین دارد چگونه محزون میگردد، تعجب دارم از کسی که گردش روزگار را مشاهده میکند و تغییرات آن را مینگرد
چگونه به آن دل بستگی پیدا میکند و به آن اعتماد مینماید. سزاوار است کسی که خداوند را میشناسد او را در قضاء خودش
متهم نکند، و بگوید چرا خداوند در روزي من تاخیر میکند، راوي گفت: قربانت گردم میخواهم این حدیث را بنویسم، امام
دست خود را دراز کرد تا دواة را به من بدهد من دست او را بوسیدم و دوات را برداشتم و نوشتم. 15 - عبد الرحمن عرزمی از
پدرش از امام صادق علیه السّلام روایت میکند که فرمود: قنبر غلام علی علیه السّلام او را بسیار دوست میداشت، هر گاه علی از
خانه بیرون میشد او با شمشیر دنبال آن جناب حرکت میکرد. یکی از شبها علی علیه السّلام متوجه شد که قنبر دنبال او میآید،
فرمود: براي چه با من میآیی عرض کرد: خواستم پشت سرت حرکت کنم، علی علیه السّلام فرمود: واي بر تو آیا از اهل آسمانها
میخواهی مرا حفظ کنی و یا از اهل زمین. قنبر عرض کرد میخواهم شما را از اهل زمین محافظت کنم، امیر المؤمنین علیه السّلام
- فرمود: اهل زمین قدرت ندارند بدون اذن خداوند کاري انجام دهند، اینک برگردید، و بجاي خود بروید، او هم برگشت. 16
یکی از روات از امام رضا علیه السّلام روایت میکند که به آن جناب گفته شد تو ص: 618 از این گونه سخنان
بر زبان جاري میکنی، در حالی که شمشیرها خون جاري میکنند، امام فرمود: خداوند درهاي دارد که پر از طلا میباشد و آن را با
ضعیفترین مخلوقات خود که مورچه باشد محافظت میکند، و شترهاي بزرگ هم به آنجا نمیرسند. 17 - اسحاق بن عمار گوید:
از امام صادق علیه السّلام شنیدم فرمود: رسول خدا صلی اللَّه علیه و اله نماز صبح را خواندند و متوجه شدند جوانی در مسجد سرش
را بالا و پائین میبرند، رنگشان هم زرد شده و بدنی لاغر دارند و دیدگانش هم در سرش فرو رفته است. رسول خدا صلی اللَّه علیه
و اله از او سؤال کردند فلان چگونه صبح کردي، گفت: یا رسول اللَّه صبح کردم در حالی که یقین دارم، رسول خدا از گفته او
صفحه 280 از 295
تعجب کردند و گفتند: هر چیزي یقینی دارد حقیقت یقینست چیست. گفت: یا رسول اللَّه حقیقت یقینم مرا این چنین محزون کرده
است، من بخاطر همان یقین شبها خواب ندارم، و روزها تشنگی میکشم، و خود را از دنیا بریدهام، اینک عرش را مینگرم و
مشاهده میکنم که مردم براي حساب در آن جا جمع شدهاند و من هم در آن جا میباشم. اکنون مینگرم بهشتیان در بهشت متنعم
هستند، و یا یک دیگر سخن میگویند و بر پشتیها تکیه کردهاند، و هم اکنون مشاهده میکنم که دوزخیان در دوزخ معذب
میباشند و فریاد و شیون میکنند، و هم الان صداي آتش را با گوشهاي خود میشنوم. رسول خدا صلی اللَّه علیه و اله فرمود: این
بندهاي است که خداوند دل او را روشن کرده است و بعد فرمودند همان طور که هستی باش، جوان گفت دعا کنید تا خداوند
شهادت را نصیب من گرداند، رسول خدا هم دعا کردند و او در بعضی از جنگها شرکت کرد و به شهادت رسید. 18 - امام علیه
تا « ثُمَّ قَسَتْ قُلُوبُکُمْ مِنْ بَعْدِ ذلِکَ فَهِیَ کَالْحِجارَةِ أَوْ أَشَدُّ قَسْوَةً وَ إِنَّ مِنَ الْحِجارَةِ لَما یَتَفَجَّرُ مِنْهُ الْأَنْهارُ » السّلام در تفسیر آیه شریفه
آخر آیه. ص: 619 فرمودند: ثم قست یعنی دلهاي شما غلیظ و خشک گردیده و خیر و رحمت از آنها رخت بر
بسته است، اي جماعت یهودیان دلهاي شما بعد از دیدن این همه آیات روشن در زمان موسی علیه السّلام و از این معجزاتی که در
زمان محمد صلی اللَّه علیه و اله مشاهده کردید باز نشد و مانند سنگ سفت شده است و چیزي در آن اثر نمیکند. اي جماعت
یهود سخن حق در شما اثري ندارد، شما نه حق خداوند را از اموالتان میدهید و نه صدقهاي پرداخت میکنید، و نه کار نیکی انجام
میدهید، و نه از مهمانی پذیرائی میکنید، و نه غم از دل کسی میزدائید و نه اخلاق و عواطف انسانی دارید. او اشد قسوة یعنی دل
آنها از سنگ هم سفتتر است، و یا أشد قسوة یک معنی مبهم دارد که شنوندگان او را خوب تمیز نمیدهند و براي آنها به خوبی
روشن نشده است، همان گونه که گویندهاي میگوید من نان خوردم و یا گوشت. در این جا مقصود گوینده این نیست که بگوید:
من نمیدانم چه خوردهام، بلکه میخواهد با ابهام به شنونده برساند که نمیداند چه خورده است اگر چه میداند چیزي را خورده
نیست زیرا که استدراك در این جا غلط میباشد. زیرا خداوند مطلبی را به غلط نمیگوید تا بعد « بل اشد قسوة » است معنی آیه هم
آن را استدراك کند و درستش را بگوید براي اینکه خداوند عالم به گذشته و آینده میباشد، و چیزي که نخواهد شد اگر وجود
اشد ،« فَهِیَ کَالْحِجارَةِ أَوْ أَشَدُّ » پیدا کند چگونه وجود پیدا میکند، و استدراك فقط براي بشر ناقص میباشد. خداوند در جمله
قسوة را اراده نکرده، زیرا این تکذیب اولی به دومی میباشد، زیرا پروردگار در این جا میفرماید آن دلها مانند سنگ هستند در
شدت، نه سختتر از آنها و نه نرمتر، و هر گاه بعد از این گوید او اشد از قول اول عدول کرده است که آن اشد نیست. این مانند
آن است که کسی میگوید: از شما خیري نخواهد آمد نه کم و نه زیاد، خداوند متعال در اولی مطلب را مبهم گذاشت و فرمود: او
اشد، ولی در دومی ص: 620 آن را بیان کرد و گفت: دلهاي آنها از سنگ هم سختتر میباشد. در آن جا که
یعنی این دلها به اندازه سفت و سخت هستند که خیري از آنها بیرون نمیآید در ،« وَ إِنَّ مِنَ الْحِجارَةِ لَما یَتَفَجَّرُ مِنْهُ الْأَنْهارُ » : فرمود
صورتی که از سنگها آب جریان پیدا میکند و براي فرزندان آدم خیر و برکت میآورد. از آن سنگها و صخرهها شکافهائی
پدید میآید و آب قطره قطره از آن جریان پیدا میکند و از آن دلهاي سخت بهتر میباشد، از آن صخرهها آبها جریان پیدا
میکنند ولی از دلهاي آن جماعت خیري باز نمیگردد و جریان پیدا نمیکند. بعد از این خداوند فرمود: وَ إِنَّ مِنْها یعنی از سنگ از
ترس خدا چیزي کاسته نمیگردد، هر گاه بنام خدا و اولیاء او محمد و علی، فاطمه، حسن و حسین و پاکان از آل او علیهم السّلام
آن را سوگند بدهی چیزي از آن سقوط نمیکند. در دلهاي شما چیزي از این نیکیها نیست وَ مَا اللَّهُ بِغافِلٍ عَمَّا تَعْمَلُونَ، بلکه او
عالم به شما هست و شما را به سبب کارهائی که انجام دادهاید مجازات میکند، و یا به شما نیکی مینماید و با عدالت با شما رفتار
میکند، او به شما ستم روا نمیدارد و حساب شما را میرسد و مورد عقاب قرار میدهد. خداوند متعال در این جا دلهاي آنها را
همان گونه وصف کرده که در سوره نساء فرموده اگر آنها بهره از حکومت داشتند به مردم پشیزي هم نمیدادند، و در باره
سنگها در این جا چنان فرموده که در آیه شریفه دیگر فرموده: ما اگر این قرآن را بر کوهی نازل میکردیم هر آئینه مشاهده
صفحه 281 از 295
میکردي آن کوه از ترس خداوند از یک دیگر پراکنده میشد. این سرکوبی براي یهودیان و ناصبیان است، زیرا آن دو هر دو را
دارا میباشند و مرتکب هر دو گناه شدند، توبیخ رسول خدا صلی اللَّه علیه و اله به یهودیان بسیار سنگین آمد، گروهی از رؤساء و
خطیبان آنها گفتند: اي محمد تو ما را هجو میکنی و از دلهاي ما سخن میگوئی در صورتی که خداوند خلاف آن را میگوید.
در دلهاي ما خیر زیادي هست ما روزه میگیریم و صدقه میدهیم، و با فقراء مواسات میکنیم رسول خدا صلی اللَّه علیه و اله
فرمود: مقصود از خیر در نظر ما آن چیزي است ص: 621 که براي رضاي خدا داده شود و بر طبق اوامر خداوند
انجام پذیرد. اما آنچه براي ریاء و تظاهر و جلب توجه مردم انجام گیرد، و به دشمنی رسول خدا منجر گردد، و بر ضد او تحریک
شود اینها خیر نخواهد بود، بلکه آنها شر خالص میباشند، و وبال گردن صاحبش میشوند و او را به سختترین عذاب گرفتار
میکنند. یهودیان گفتند: اي محمد تو آن طور میگوئی و ما این چنین میگوئیم، ما این اموال را براي از بین بردن شما خرج
میکنیم، و میخواهیم به این طریق تسلط شما را دفع کنیم، و یارانت را از اطراف تو پراکنده سازیم، و این در نزد ما جهاد اکبر
میباشد. ما در برابر این کارها از خداوند پاداش بزرگ میخواهیم، حد اقلش این است که ما با شما مساوي هستیم، و ادعاي ما
یکی میباشد و تو بر ما چه فضیلتی داري، رسول خدا فرمود: اي برادران یهودا دعاها بین طرفداران حق و باطل مساوي میباشد. اما
حجتهاي خداوند و دلائل او بین آنها جدائی میاندازد این برهانها سخنان بیمایه اهل باطل را از بین میبرد و حقائق اهل حق را
روشن میکند، محمد رسول خدا از جهل شما استفاده نمیکند و بدون حجت هم نمیخواهد شما به او تسلیم شوید. او با حجت و
برهان خداوند با شما سخن میگوید و شما توانائی ندارید سخنان او را رد کنید، و یا از گفتههاي مثبت او خود را خلاص نمایید،
اگر محمد معجزهاي به شما نشان بدهد و آیتی براي شما بیاورد شما به شک گرفتار میشوید و میگوئید او با سختی و تکلف این
آیات را درست میکند. او را به حیلهگري متهم میکنید، و یا میگوئید آن آیات را براي او درست کردهاند و این یک توطئه
میباشد، اما هر گاه از من چیزي بخواهید و من خواستهها را به شما نشان بدهم در اینجا که نمیتوانید بگوئید اینها را برایش درست
میکنند و یا توطئه مینمایند، و یا حیلهگري میکنند. ص: 622 شما از من چه میخواهید اینک خداوند جهانیان
به من وعده کرده هر چه شما از من بخواهید آن را آشکار کند و به شما نشان دهد، تا کافران شما عذري نداشته باشند، و بر
بصیرت مؤمنان شما افزوده گردد و در موضوع من بیشتر روشن شوند. یهودیان گفتند: اي محمد تو به حق سخن گفتی و اینک اگر
به وعدهات وفا کردي و با انصاف عمل نمودي و اگر چنین نکردي خود نخستین کسی هستی که از ادعاي نبوت دست برمیداري و
در میان ما قرار میگیري و به حکم تورات تسلیم میشوي. اکنون پیشنهادي که ما به شما میکنیم، ادعاي باطلت معلوم میشود و تو
از دادن پاسخ ناتوان خواهی شد و از کاري که در پیش گرفتهاي دست خواهی کشید، رسول خدا صلی اللَّه علیه و اله فرمود: از
سخنان شما بوي صداقت میآید نه دشمنی اینک هر چه میخواهید سؤال کنید تا عذري نداشته باشید. گفتند: اي محمد شما خیال
میکنی در دلهاي ما مواساة با فقراء نیست و با ما با ضعفاء ارتباطی نداریم و به آنها مساعدت نمیکنیم، و ما براي زدودن باطل و
اقامه حق چیزي انفاق نمیکنیم و سنگها نرمتر از دل ما میباشند. اکنون این کوهها در مقابل ما هستند اینک بیائید با هم برویم و
آنها را بر گفته شما گواه بگیریم و بنگریم آنها سخنان شما را تصدیق میکنند و یا تکذیب مینمایند، اگر آنها به تصدیق شما
سخن گفتند معلوم است که شما راست میگوئید و ما باید از شما اطاعت کنیم. اگر آنها سخنان شما را تکذیب کردند و یا سکوت
نمودند و پاسخ شما را ندادند معلوم میگردد که شما در ادعاي خود باطل میباشید و دنبال هواي نفست هستی، رسول اکرم صلی
اللَّه علیه و اله فرمود: بیائید برویم و از آنها شهادت طلب کنیم، من سنگها را به شهادت میخواهم و آنها هم بنفع من گواهی
میدهند. یهودیان با رسول خدا بطرف یک کوه لخت و بیعلف و گیاه رفتند، گفتند: اي محمد این کوه است اکنون او را براي
شهادت طلب کن، رسول خدا صلی اللَّه علیه و اله به کوه ص: 623 فرمودند به مقام محمد و آل پاك او که بنام
آنها عرش پروردگار روي شانه هشت فرشته قرار گرفته است از شما سؤال میکنم. اي کوهها به حق محمد و آل پاك او که بنام
صفحه 282 از 295
آنان آدم توبه کرد و خداوند گناه او را مورد عفو و مغفرت قرار داد و او را بار دیگر بجاي خود برگردانید، و به حق محمد و آل
محمد که به ذکر نام آنها و توسل به آنها خداوند ادریس را به بهشت برد و در مکانی بلند جاي داد. اینک شما را گواه میگیرم که
براي محمد در برابر این یهودیان گواهی دهید و او را تصدیق کنید، و از قساوت آنها و سختی دلهاي آنان سخن بگوئید، و آنها را
در تکذیب محمد رسوا کنید و گفته محمد رسول اللَّه صلی اللَّه علیه و اله را تصدیق نمائید. در این هنگام کوه به حرکت درآمد و
تکان خورد و آب از آن جاري گردید و فریاد زد اي محمد گواهی میدهم که تو فرستاده خداوند عالمیان و سرور همه مردمان
میباشی و گواهی میدهم که دلهاي این یهودیان همان گونه که وصف کردي از سنگ هم سختتر میباشد. از دل این یهودیان
هیچ خیري بیرون نمیشود، اما از این سنگها گاهی آب مانند سیل جریان پیدا میکند، و من گواهی میدهم که این جماعت
دروغگو میباشند و تو را به دروغ نسبت میدهند و به خداوند هم افتراء میبندند. امام علیه السّلام در تفسیر أَ فَتَطْمَعُونَ أَنْ یُؤْمِنُوا
لَکُمْ فرمود: هنگامی که رسول خدا صلی اللَّه علیه و اله با معجزات خود بر یهودیان پیروز شد و عذر و بهانه آنها را قطع کرد و با
دلائل روشن آنان را رسوا ساخت آنها نتوانستند برهان دیگري بیاورند، و نه در معجزات آن جناب شبههاي ایجاد نمایند. گفتند: اي
محمد ما به تو ایمان آوردیم و تو رسول هادي و مهدي میباشی، و علی هم برادر و وصی و ولیت میباشد، ولی هنگامی که با
یهودیان دیگر ملاقات میکردند میگفتند ما اگر در ظاهر به او ایمان آوردهایم براي این است که از وي در امان باشیم و از او
آسیبی متوجه ما نشود. این ایمان ظاهري موجب شده که ما از گزند او و یارانش در راحتی و آسایش ص: 624
بسر بریم، زیرا آنها هنگامی که اعتقاد پیدا کردند ما با آنها میباشیم، اسرار خود را به ما میگویند و از ما چیزي مخفی نمیکنند، ما
به دشمنان آنها اطلاع میدهیم و آنها هم به آزار و اذیت آنان مشغول میگردند. ما یهودیان در آن میان آسوده میشویم و دشمنان
محمد و یارانش در حقیقت به کمک ما خواهند شتافت و آنها را مشغول و مضطرب خواهند کرد، و ما احتیاج پیدا نخواهیم کرد
که با آنها جنگ کنیم و یا از خود دفاع نمائیم. این یهودیان هنگامی که با یهودیان دیگر برخورد میکردند از ایمان به معجزات
رسول اکرم صلی اللَّه علیه و اله خودداري مینمودند و همه آیات و شواهد را منکر میشدند، در این جا خداوند نیت فاسد آنها را
براي رسول خود آشکار کرد و اعتقاد فاسد آنان را اظهار فرمود. خداوند متعال فرمود: اي محمد تو و یارانت که عبارت از علی و
آل پاك او باشند طمع دارید که آنها به شما ایمان بیاورند این یهودیان که با دیدن معجزات و آیات ناگریز شدند تا به شما اعتقاد
پیدا نمایند و در برابر براهین واضحه و دلائل روشن مقهور گردند و ایمان آورند و شما را تصدیق کنند. اما آنها هنگامی که با
شیاطین خود خلوت میکنند از حالات شما با آنها سخن میگویند، ولی گروهی از این یهودیان بنی اسرائیل سخنان خداوند را
میشنوند و در طور سینا از اوامر و نواهی خداوند آگاه میگردند ولی بعد آن سخنان را تحریف میکنند. آن جماعت هنگامی که
با سایر یهودیان آمیزش پیدا مینمایند، گفتههاي خدا و پیامبران را جابجا میکنند و طبق مقاصد خود تفسیر و توجیه مینمایند، در
صورتی که میدانند دروغ میگویند و گفتههاي آنها با حقیقت وفق نمیدهد. بعد از این خداوند متعال نفاق دیگر آنها را آشکار
کرد و آن هنگامی است که یهودیان با مؤمنان برخورد میکردند و با سلمان و مقداد و ابو ذر و عمار به گفتگو مینشستند، آنها
اظهار میکردند ما هم مؤمن هستیم و به نبوت محمد و امامت علی اعتقاد داریم. ص: 625 علی برادر رسول خدا
که هادي مردم و وزیر و خلیفه رسول در میان جامعه میباشد و وعدههاي او را انجام میدهد، و ذمه رسول را ادا میکند، و روش او
را دنبال مینماید، و نگهدارنده مردم و دافع دشمنان از حوزه دین میباشد. اگر او را اطاعت کنند خداوند از آنها راضی میگردد،
و اگر او را ترك گویند موجب سخط و غضب خداوند میشود، خلفاء رسول بعد از او ستارگان درخشان و ماههاي تابان میباشند،
آنها مانند آفتاب میدرخشند و نورافشانی میکنند. دوستان آنها دوستان خدا میباشند، و دشمنان آنها دشمنان خداوند بحساب
میآیند، جماعتی از آنها میگویند گواهی میدهم که محمد صاحب معجزات میباشد، و دلائل و براهین روشنی براي اثبات نبوت
خود اقامه کرده است. هنگامی که گروهی از این یهودیان نزد گروهی دیگر رفتند و گفتند، شما چکار کردید، آیا به آنها اطلاع
صفحه 283 از 295
دادید که خداوند به وسیله آیات و معجزات صدق نبوت محمد صلی اللَّه علیه و اله را براي شما روشن کرد و امامت برادرش علی
علیه السّلام را اثبات نمود. شما باید در نزد خداوند به آن آیات و معجزات احتجاج کنید و بدانید که خود این دلائل و شواهد را
عیان دیدید، ولی به آن ایمان نیاوردید و از او اطاعت نکردید، آنها از روي نادانی خیال میکردند که اگر آن آیات را به اطلاع
مردم نرسانیدهاند تقصیر ندارند. ولی خداوند فرمود: مگر شما نمیدانید این آیات روشن که راه را براي شما باز کرد و حقیقت را به
شما نشان داد براي صدق نبوت محمد صلی اللَّه علیه و اله حجت میباشد و خداوند با شما در این باره احتجاج میکند و شما باید
این حقائق را به مردم برسانید. خداوند متعال میفرمایند مگر آنهائی که به برادران خود میگویند آیا شما از آنچه اطلاع پیدا
کردهاید و آیات و معجزات محمد صلی اللَّه علیه و اله را به عیان مشاهده نمودهاید به برادران خود هم خبر میدهید و آنها را از
حقیقت امر آگاه میکنید. خداوند میداند که شما در دلهاي خود چه چیزهائی را مخفی کردهاید و نسبت به محمد صلی اللَّه علیه و
اله چگونه عداوت میکنید، شما در دل ایمان ندارید و منتظر ص: 626 فرصت هستید تا او را از پا درآورید و
یاران او را هلاك سازید. شما اگر در ظاهر ایمان آوردهاید براي این است که با آنها رفاقت کنید، و ارتباط برقرار سازید تا از اسرار
زندگی آنها مطلع گردید، و در جاهائی که به زیان مسلمانان باشد انتشار دهید، و چون خداوند میداند که آنها نفاق میکنند و
دروغ میگویند از این رو از پیامبر دفاع میکند. خداوند متعال کارهاي محمد صلی اللَّه علیه و اله را مرتب کرده و امور نبوت و
رسالت او را با تدبیر خود منظم ساخته است و او را در بعثت و رسانیدن پیام کمک کرده و منظورش را انجام داده است، و او بر
برپادارنده اوامر خداوند بوده و کید و مکر یهودیان او را زیان نمیرساند. امام علیه السّلام در تفسیر آیه شریفه وَ مِنْهُمْ أُمِّیُّونَ فرمود:
خداوند متعال فرمود: اي محمد پارهاي از این یهودیان سواد ندارند و از قرائت کتاب و خط نوشتن محروم میباشند، و مانند
کودکانی هستند که از مادر متولد شدهاند و چیزي نمیدانند. این جماعت نه از کتابهاي آسمانی اطلاع دارند و نه از آن کتابها
که به دروغ به خداوند نسبت دادهاند، و چون سواد ندارند فرقی هم بین آنها نمیدهند، فقط کتابها را براي آنها قرائت میکنند و
آنها هم گوش میدهند. به این جماعت بیسواد میگویند این کتاب خداوند میباشد آنها نمیدانند آن چه قرائت میگردد کتاب
خدا و سخنان او میباشد یا کلماتی دیگر، این گروه فقط در حال پندار و خیال میباشند و فقط به سخنان رؤساء خود که تکذیب
نبوت محمد و امامت علی میباشد گوش میدهند و از آنها تقلید میکنند، در صورتی که تقلید آنان حرام میباشد. امام علیه
السّلام در تفسیر آیه شریفه فَوَیْلٌ لِلَّذِینَ یَکْتُبُونَ الْکِتابَ بِأَیْدِیهِمْ فرمود: خداوند به گروهی از این یهودیان که به گمان خود صفاتی
براي رسول خدا صلی اللَّه علیه و اله درست کرده بودند و خیال میکردند آنها خصوصیات آن حضرت میباشد در حالی که مطلب
بر خلاف آنها بود. این یهودیان منحرف به ضعفاء این چنین وانمود میکردند که اینها صفات ص: 627 پیامبري
است که در آخر الزمان مبعوث خواهد شد، او مردي است دراز قد، شکم بزرگ، و قوي هیکل داراي موهاي زرد و او پانصد سال
بعد از این خواهد آمد. در صورتی که قیافه و صورت رسول اکرم صلی اللَّه علیه و اله بر خلاف این بود، نظر این گروه که با رسول
خدا صلی اللَّه علیه و اله مخالفت میکردند این بود که ریاست آنها بر ضعفاء باقی بماند و استفادهاي که از آنها میکردند ادامه پیدا
کند. این جماعت یهود به این بهانه میخواستند شانه از زیر بار مسئولیت در برابر رسول خدا خالی نمایند و از خدمت به وصی او
خود را نگهدارند، براي همین جهت خداوند فرمود: واي بر آنها و آنچه با دست خود نوشتند و این صفات تحریف شده را در باره
رسول خدا و علی گفتند. آنها در بدترین جاهاي دوزخ و در سختترین عذابها گرفتار میشوند، و در عذاب دائمی قرار
میگیرند، آنها با اموالی که از مردم میگیرند و مردم را در کفر به محمد صلی اللَّه علیه و اله نگه میدارد و به وصایت برادرش
علی ولی خدا اعتقاد ندارند معذب میشوند. امام علیه السّلام در تفسیر آیه شریفه وَ قالُوا لَنْ تَمَسَّنَا النَّارُ إِلَّا أَیَّاماً مَعْدُودَةً فرمود: یعنی
یهودیانی که در ظاهر اصرار به ایمان دارند ولی در نهان نفاق میکنند و بر ضد رسول خدا صلی اللَّه علیه و اله توطئه مینمایند و
گمان میکنند که مسلمانان نابود میگردند. آنها میگویند: آتش فقط چند روز ما را در بر خواهد گرفت، زیرا آنها خویشاوندان و
صفحه 284 از 295
برادران رضاعی در میان مسلمانان دارند و کفرشان را از محمد و یاران او پنهان میکنند، خویشاوندان هم میدانند که آنها منافق
میباشند ولی بخاطر خویشاوندي آن را اظهار نمیکنند. اما در نهان به آنها میگویند چرا بطور نفاق زندگی میکنید، و خود را در
معرض خشم و غضب خداوند قرار دادهاید و خویشتن را معذب ساختهاید، آنها میگویند مدت این عذاب خیلی کم است و چند
روزي بیش نیست. این ایام اندك خواهد گذشت و ما بعد از آن وارد بهشت خواهیم شد و از نعمتهاي آن جا برخوردار خواهیم
گردید، ما در دنیا خود را گرفتار مشکلات ص: 628 نمیکنیم به خاطر اینکه چند روزي در آن جهان عذاب
شویم. آن عذابها پایان خواهند گرفت و ما هم از لذت آزادي و کامجوئی در دنیا و سود بردن از نعمتهاي آن مشغول
میگردیم، و بعد هم هر چه میخواهد پیش بیاید و ما باکی و ترسی از آنها نخواهیم داشت، زیرا آن عذابها دائمی نیستند.
خداوند متعال فرمود: اي محمد به آنها بگو مگر شما با خداوند عهد و پیمانی در این باره دارید که عذاب شما براي کفر به محمد و
انکار معجزات او و عدم اعتقاد به علی و فرزندان وي منقطع خواهد شد و دوامی براي آن نیست. آري آن عذاب همیشه هست و
پایانی ندارد، اینک در ارتکاب گناهان و زشتیها به خود جرأت ندهید، و به خدا و رسول و ولی منصوب او کافر نشوید، او مردم را
به راه خیر و سعادت هدایت میکند و مانند پدري مهربان با فرزندان عمل مینماید. شما خیال میکنید که با خدا عهد بستهاید که
شما را عذاب نکند و او هم به وعدهاش عمل خواهد کرد و شما را از عذاب نگه میدارد، و یا در باره خدا سخنانی میگوئید که از
آن آگاهی ندارید، شما در هر حال زور میگوئید و در ادعاي خود کاذب هستید. 19 - امام حسن عسکري علیه السّلام در تفسیر
آیه وَ لَقَدْ آتَیْنا مُوسَی الْکِتابَ وَ قَفَّیْنا مِنْ بَعْدِهِ بِالرُّسُلِ فرمود: خداوند متعال در این آیه شریفه آن دسته از یهودیان را که در کوه از
رسول اکرم صلی اللَّه علیه و اله معجزه و کرامت دیدند مورد خطاب قرار داده و آنها را سرزنش میکند. فرمود: ما به موسی علیه
السّلام تورات دادیم آن توراتی که احکام ما را در بردارد، و از فضل محمد و آل پاك او علیهم السّلام سخن میگوید و از امامت
علی بن ابی طالب و جانشینان او گفتگو مینمایند، و از شرافت مسلمانان و بدي حال مخالفان بحث میکند. ما بعد از موسی
پیامبرانی فرستادیم و رسولی را دنبال رسولی مبعوث کردیم، و به عیسی بن مریم آیات روشن عطا نمودیم و او مردگان را زنده
میکرد و بیماران ص: 629 کر و پیسی را معالجه میفرمود و هر چه مردم در خانهها ذخیره میکردند میگفت و
آنها را از پشت پرده آگاه مینمود. ما عیسی علیه السّلام را بوسیله روح القدس تایید کردیم که جبرئیل علیه السّلام باشد و این در
هنگامی بود که او را از سوراخ خانهاش بطرف آسمان برد، و کسی را که اراده کرده بود او را بکشد بصورت عیسی درآورد، و
مردم او را بجاي عیسی کشتند. 20 - امام علیه السّلام در تفسیر آیه شریفه وَ قالُوا قُلُوبُنا غُلْفٌ بَلْ لَعَنَهُمُ اللَّهُ بِکُفْرِهِمْ فَقَلِیلًا ما یُؤْمِنُونَ
فرمود: خداوند میفرماید: یهودیانی که با رسول اکرم صلی اللَّه علیه و اله به کوه رفتند و معجزاتی از آن جناب مشاهد کردند ولی
دلشان مانند سنگ سخت و سفت بود و ایمان نیاوردند، و گفتند دلهاي ما جاي خیر و دانش است و علوم همه جاي آن را فرا گرفته
است. ولی با همه اینها دلهاي ما اي محمد براي تو فضیلتی نمیشناسد و در کتابهاي خداوند ما در این باره چیزي ندیدهایم، و
انبیاء هم راجع به شما چیزي نگفتهاند، خداوند گفتههاي آنها را رد کرد و گفت: شما درست سخن نمیگوئید و دلهاي شما جاي
علوم نیست. اما خداوند آن دلها را مورد لعنت قرار داده و از خیر و نیکی دور کرده است، و گروهی اندك از آنها ایمان
میآورند، آنها به پارهاي از موضوعات ایمان میآورند و بعضی را هم کفران میکنند هر گاه آنها محمد را در بعضی موارد
تکذیب نمایند، در موارد دیگر زیاد تکذیب خواهند کرد، و در کمتر موردي او را تصدیق خواهند نمود. گروهی گفتهاند: قُلُوبُنا
غُلْفٌ* یعنی دلهاي ما در پوشش قرار گرفته و ما سخنان شما را درك نمیکنیم، همان طور که در جاي دیگري از قرآن گفته: وَ
قالُوا قُلُوبُنا فِی أَکِنَّۀٍ مِمَّا تَدْعُونا إِلَیْهِ و هر دو معنی در اینجا درست است غلف به ضم لام و یا سکون آن. بعد از این رسول خدا صلی
اللَّه علیه و اله فرمود: اي گروه یهود آیا شما با رسول خداي جهانیان دشمنی میکنید، و قبول ندارید که با گناهان خود از افراد
نادان بشمار ص: 630 میروید، شما خیال میکنید که خداوند به گناهان کسی را عذاب نمیکند چون آنها
صفحه 285 از 295
نادان میباشند. در صورتی که کسی به رسول خدا عناد ورزد عذاب هرگز از او برداشته نمیشود، آدم علیه السّلام از خداوند
خواست او را براي گناهش بیامرزد با اینکه توبه کرد و خدا هم او را مورد رحمت خود قرار داد، ولی شما با عنادي که با رسول
خدا دارید باز آرزوي آمرزش میکنید. 21 - سماعۀ از حضرت صادق علیه السّلام روایت میکند که فرمود: یقین آن است که براي
رضایت مردم خداوند را به غضب نیاوري، و آنها را مورد ملامت قرار ندهی مگر خداوند شما را از فضل خود چیزي عطا نکرده
است. بدانید که روزي را با حرص و آز نمیتوان بدست آورد، و اگر هم اکراه داشته باشی و روزي را نخواهی نمیتوانی آن را
برگردانی اگر کسی از روزي فرار کند همان گونه که از مرگ فرار میکند روزي خود را به او میرساند همان طور که مرگ او را
در میابد. 22 - ابو حیان از پدرش روایت میکند که گفت: من در خدمت علی بن ابی طالب علیه السّلام بودم و او در بین
جنگجویان صفین در حال حرکت بود و صفها را مرتب میکرد، در این هنگام مشاهده کردند معاویه بر اسبی سوار شده و در
مقابل علی علیه السّلام قرار گرفته است. امیر المؤمنین هم بر اسب رسول خدا که نامش مرتجز بود سوار گردیده و حر به رسول خدا
صلی اللَّه علیه و اله را هم در دست گرفته و ذو الفقار را هم بر کمر حمایل نموده بود، یکی از یاران علی علیه السّلام گفت: یا امیر
المؤمنین میترسم این ملعون ناگهان بر شما حمله کند و به شما صدمهاي برساند. علی علیه السّلام فرمود: اگر این مطلب را از اینجا
میگویی که معاویه در دین قابل اعتماد نیست، و او از قاسطان شقی و خارجیان ملعونی است که بر امامان راستین خروج کرده
است، این درست میباشد و امکان حمله غافلگیرانه او هست. ولی از طرف دیگر هر انسانی اجل معینی دارد و این خود آدمی را
حفظ ص: 631 میکند، هر یک از مردمان فرشتگانی دارند که او را حفظ میکنند، و نمیگذارند او در چاهی
سقوط کند و یا در زیر دیواري بماند و یا حادثه سوئی برایش رخ دهد. اما هر گاه اجلش فرا رسید و روز مرگش نزدیک شد،
فرشتگان او را تنها میگذارند و رها میکنند و همین گونه است وضع من، هر گاه مرگم فرا رسد و ساعت معین بیاید شقیترین این
امت از جاي خود حرکت میکند و محاسنم را با خون سرم رنگین میسازد و این وعده دروغ نیست. 23 - فاطمه دختر امام حسین
علیه السّلام از پدرش روایت میکند که رسول خدا صلی اللَّه علیه و اله فرمود: نخستین عمل شایسته این امت زهد و یقین است، و
آخرین کسانی که از این امت هلاك گردند افراد بخیل و آرزومندان میباشند. 24 - رسول خدا صلی اللَّه علیه و اله فرمود: بهترین
چیزي که به قلب داده شده یقین است. 25 - ابن مسکان گوید: امام صادق علیه السّلام فرمود: بین مردم کمتر از این پنج چیز تقسیم
نشده است و آنها عبارتند از یقین، قناعت، صبر، شکر و کاملترین اینها عقل است. 26 - در یک حدیث مرفوع از رسول خدا صلی
اللَّه علیه و اله روایت شده که فرمود: به جبرئیل گفتم: تفسیر یقین چیست، فرمود: مؤمن براي خدا کاري میکند که گویا او را
مشاهده مینماید و اگر او خداوند را مشاهده نمیکند خداوند او را مینگرد، و یقین کند که هر چه به او میرسد باید میرسید و
خطا نمیکرد و هر چه به او اصابت نمیکند باید هم اصابت نمیکرد. 27 - هشام بن سالم گوید: از امام صادق علیه السّلام شنیدم به
حمران بن اعین میفرمودند: اي حمران به کسانی که از خودت پائین هستند نظر بیفکن، و به بالا دستان که توانائی دارند نگاه نکن،
و اگر این کار را بکنی از زندگی راضی خواهی شد و شایسته سهم بیشتر میباشی. اي حمران بدان عمل دائمی اگر کم باشد و با
یقین توام گردد از عمل زیاد ولی بدون یقین بهتر است، و بدان ورعی بالاتر از دوري کردن از محرمات نیست، و از اینکه از آزار
مؤمنان دست بردارد و از غیبت آنها خودداري کند. ص: 632 بهترین زندگی آن است که انسان حسن خلق
داشته باشد، مالی سودمندتر از قناعت وجود ندارد و باید با اندکی زندگی را گذرانید، و جهلی زیانبارتر از عجب و خودخواهی
نیست. 28 - ابو بصیر گوید: امام صادق علیه السّلام فرمود: روزي حضرت رسول صلی اللَّه علیه و اله به حارثۀ بن مالک برخورد
کردند، رسول خدا سؤال کردند اي حارثه حالت چگونه است، گفت یا رسول اللَّه صبح کردم در حالی که حقا مؤمن میباشم.
رسول خدا صلی اللَّه علیه و اله فرمود: اي حارثه هر چیزي حقیقتی دارد، حقیقت یقینت چیست، حارثه گفت: یا رسول اللَّه از دنیا
دست کشیدم، و شبها در بیداري بسر میبرم، و روزها را تشنه هستم گویا به عرش خداوند مینگرم که براي حساب نهاده شده، و
صفحه 286 از 295
مشاهده میکنم اهل بهشت با یک دیگر رفت و آمد دارند و گویا صداي دوزخیان را میشنوم. رسول اکرم صلی اللَّه علیه و اله
فرمود: بندهاي است که خداوند قلب او را روشن کرده است اکنون بر این طریقه ثابت باش حارثه گفت: یا رسول اللَّه از خداوند
بخواه شهادت را نصیب من گرداند، پیغمبر هم در حق او دعا کرد، و او با گروهی بطرف جهاد رفتند و حارثه بعد از چند نفر به
شهادت رسیدند. 29 - اسحاق بن عمار گوید: از امام صادق علیه السّلام شنیدم فرمود: رسول خدا صلی اللَّه علیه و آله نماز صبح را
خواندند و بعد متوجه شدند جوانی از انصار سرش را بالا و پائین میبرند، جوان رنگی زرد و بدنی لاغر دارد و دیدگانش در سرش
فرو رفته است. رسول خدا صلی اللَّه علیه و اله از وي پرسید چگونه صبح کردي گفت: یا رسول اللَّه صبح کردم در حالی که یقین
دارم، رسول خدا از گفتار آن جوان در شگفت ماند و فرمود: هر چیزي را حقیقتی میباشد حقیقت یقینت در چیست. جوان انصاري
گفت: یا رسول اللَّه همان یقین مرا به اندوه گشانیده و شبها خواب را از دیدگان من ربوده، و روزها مرا به تشنگی کشانده و مرا
از دنیا و آن چه در آن است رهانیده است، من اینک عرش خدا را مینگرم که براي حسابرسی از مردم نصب شده است، و مردم
همه به محشر حاضر شدهاند و من هم در میان آنها ص: 633 میباشم. من اکنون گویا بهشت را مشاهده میکنم
که مردم در آن متنعم هستند، و با هم سخن میگویند و بر مخدهها تکیه کردهاند، و گویا دوزخیان را مینگرم که در آنجا معذب
میباشند و فریاد و شیون میکنند، و گویا صداي شعلههاي آتش در گوش من طنین افکنده است. رسول خدا صلی اللَّه علیه و اله به
یاران خود فرمودند: این بندهاي است که خداوند نور ایمان را در دل او روشن کرده، و بعد گفت اي جوان بر این طریق ثابت باش
و جوان عرض کرد یا رسول اللَّه دعا کنید من در رکاب شما شهید شوم، رسول خدا هم دعا کردند و او در یکی از جنگها به
جهاد پرداخت و بعد از چند نفر به شهادت رسید. 30 - هشام بن سالم گوید: امام صادق علیه السّلام در تفسیر آیه شریفه لَوْ تَعْلَمُونَ
عِلْمَ الْیَقِینِ فرمودند: یعنی معاینه و یک دیگر را دیدن. 31 - عبد اللَّه بن سنان گوید: امام صادق فرمود: رسول خدا صلی اللَّه علیه و
اله فرمودند یقین از همه چیز بینیاز میکند، و عبادت آدمی را مشغول مینماید. 32 - امیر المؤمنین علیه السّلام فرمود: اي مردم از
خداوند بخواهید به شما یقین عطا کند، و شما را عافیت دهد، بزرگترین نعمتها عافیت میباشد، و خیري که همواره در قلب جاي
دارد یقین است، مغبون کسی است که در دین خود زیان کند، و مغبوط شخصی است که در یقین مورد غبطه دیگران باشد. راوي
گوید: امام سجاد علیه السّلام بعد از اداء نماز مغرب زیاد مینشست و از خداوند طلب یقین میکرد. 33 - صفوان گوید: از امام رضا
علیه السّلام پرسیدم تفسیر آیه شریفه: أَ وَ لَمْ تُؤْمِنْ قالَ بَلی وَ لکِنْ لِیَطْمَئِنَّ قَلْبِی چیست آیا در دل ابراهیم شکی وجود داشت، فرمود:
خیر او بر یقین خود بود ولی از خداوند خواست تا بر یقینش افزوده شود. 34 - محمد حلبی گوید: امام صادق علیه السّلام در تفسیر
آیه شریفه وَ الَّذِینَ یُؤْتُونَ ما آتَوْا وَ قُلُوبُهُمْ وَجِلَۀٌ أَنَّهُمْ إِلی رَبِّهِمْ راجِعُونَ فرمود: آنها هر کاري که میکنند میدانند ایمان و کفر،
ج 1، ص: 634 که خداوند به آنها پاداش میدهد. 35 - داود بن فرقد گوید: امام صادق علیه السّلام فرمود: یک مرد عرب بادیهنشین
نزد حضرت رسول صلی اللَّه علیه و اله آمد و عرض کرد: یا رسول اللَّه با من به اسلام بیعت کنید رسول اکرم فرمود: شرط آن است
که نخست پدرت را بکشی. مرد عرب دست نگهداشت و رسول خدا بار دیگر با مردم به گفتگو پرداخت، عرب بار دیگر تقاضاي
خود را تکرار کرد، رسول خدا هم سخن اول را به او گفت، او قبول کرد و رسول خدا با او بیعت کردند. در این هنگام رسول اکرم
صلی اللَّه علیه و اله فرمود: تو اکنون با این کار به غیر از خدا و رسول و مؤمنان به دیگري توجه نداري و تسلیم خدا و رسول شدي،
من تو را به عقوق و بد رفتاري با پدر و مادر امر نمیکنیم، اکنون بروید با پدر و مادر خود نیکی کنید. 36 - ابو عبیده حذاء گوید:
امام باقر علیه السّلام فرمود: گروهی نزد رسول خدا صلی اللَّه علیه و اله رفتند بعد از اینکه مسلمان شده بودند، گفتند: یا رسول اللَّه
آیا کسی از ما بعد از اینکه مسلمان شد به اعمال دوره جاهلیت مؤاخذه میشوند. رسول اکرم صلی اللَّه علیه و اله فرمود: هر کس
بدرستی اسلام را قبول کند، و در ایمانش براي او یقین حاصل شود به کارهاي دوره جاهلیت مؤاخذه نمیگردد، ولی هر کس
اسلامش محکم نباشد و به ایمان خود یقین نداشته باشد خداوند او را به گذشته و آینده مؤاخذه میکند. 37 - عبد اللَّه بن سنان
صفحه 287 از 295
گوید: از امام صادق علیه السّلام شنیدم فرمود: ایمان در قلب است ولی یقین مقامش از آن بالاتر میباشد. 38 - امام صادق علیه
السّلام فرمود: علی علیه السّلام فرمودند: بدانید هر چه روز قیامت زیان برساند آن را کوچک تلقی نکنید و هر چه روز قیامت به
شما سود دهد آن را هم کوچک ندانید، و هر چه خداوند از آن خبر داده آن را در مقابل خود بدانید. 39 - ابو بصیر گوید: از امام
صادق علیه السّلام شنیدم فرمود: از خداوند عفو و عافیت بخواهید، زیرا شما نمیتوانید از امتحانات و آزمایشها بیرون گردید، قبل
از شما ص: 635 گروهی از بنی اسرائیل بودند که شکم آنها را با سیخها شکاف میدادند تا کفر را قبول کنند،
ولی آنها را از پذیرفتن آن امتناع میکردند. 40 - عبد الاعلی گوید: مردي از قریش میگفت: در نزد من یک درخت خرما از رسول
خدا صلی اللَّه علیه و اله میباشد، من این موضوع را به حضرت صادق علیه السّلام عرض کردم، فرمود آن درخت رسول خدا نیست
مگر کسی که آن را بشناسد. 41 - خضر بن عمرو گوید: امام صادق علیه السّلام فرمود: مؤمن از تکه آهن هم سختتر میباشد،
زیرا آهن هنگامی که در آتش گذاشته شود نرم میگردد، ولی مؤمن اگر کشته شود و بار دیگر زنده شود و بازگشته گردد دلش
تغییر نمیکند. 42 - اسحاق بن عمار و یونس گویند از امام صادق علیه السّلام سؤال کردیم تفسیر آیه شریفه خُذُوا ما آتَیْناکُمْ بِقُوَّةٍ*
چیست، آیا مقصود قوت بدنها میباشد و یا قوت قلب فرمودند: قوت هر دو. 43 - روایت شده یقین ثروتی است که از همه چیز
کفایت میکند، و عبادت آدمی را به خود مشغول میکند، ایمان بوسیله قلب حاصل میشود و یقین مقامی بلند دارد، روایت شده
کمتر از یقین چیزي بین مردم تقسیم نشده است. روایت شده که خداوند بندگان سست عقیده را که هر آن به طرفی تمایل پیدا
میکنند دشمن میدارد، اینک از حق منحرف نگردید، هر کس حق را به چیزي دیگر تبدیل کند هلاك میشود، و دنیا را از دست
میدهد، و ناراحت از آن جا بیرون میرود. 44 - امام صادق علیه السّلام فرمود: یقین آدمی را به جایگاه بلندي میرساند که موجب
شگفتی میشود، رسول خدا صلی اللَّه علیه و اله از عظمت مقام یقین اطلاع دادند در آن هنگام که در محضر آن بزرگوار سخن از
عیسی علیه السّلام به میان آمد، گفتند: عیسی بن مریم روي آب راه میرفت. رسول اکرم صلی اللَّه علیه و اله فرمود: اگر یقینش
زیاد بود در هوا هم راه میرفت، از این روایت معلوم میگردد که پیامبران با همه جلالت و مقام بلندشان در نزد خداوند باز هم بر
یک دیگر برتري دارند و در یقین با هم متفاوت میباشند. ص: 636 مؤمنان هم در قوت و ضعف یقین با هم
تفاوت دارند، هر کس یقینش زیاد گردید نشانهاش این است که از غیر خدا قطع امید میکند، و به حول و قوه خدا پناه میبرد، و
در پیروي از اوامر او استقامت میکند و در تظاهر و باطن خدا را عبادت مینماید. حالت عدم و وجود زیادي و یا کمی، ستایش و یا
مذمت، عزت و یا خواري همه در نزد او یکسان هستند، و او همه را به یک چشم نگاه میکند، هر کس در یقین ضعیف شده به
اسباب و وسائل توسل پیدا میکند و خود را آزاد میسازد و از عادتها و عرفیات پیروي مینماید. او از گفتههاي مردمان پیروي
میکند که در آن گفتهها حقیقتی نیست، او در اسباب و وسائل دنیائی خود را مشغول میسازد و به جمعآوري و نگهداري مال
اشتغال پیدا میکند، در زبان خود اقرار مینمایند که هر چه بخواهد همان میشود و مانع و معطی خداوند است. روزي را خداوند
بین مردمان تقسیم میکند، و با جهد و کوشش روزي را میتواند بدست آورد، ولی در عمل و قلب با آن مخالفت میکند، خداوند
متعال در قرآن مجید میفرماید: آنها با زبان خود سخنانی میگویند که در عمل و قلب آنان خبري از آنها نیست و خداوند به راز
دل آنان آگاه میباشد. خداوند به بندگان خود محبت کرده و اجازه داده که آنها براي امرار معاش به کسب و کار مشغول گردند و
فعالیت داشته باشند ولی از حدود معین تجاوز نداشته باشند، واجبات خدا را ترك نکند و سنتهاي رسول را رها نسازند و در
زندگی توکل را از دست ندهند و حریص نباشند. اما هر گاه اینها را فراموش کنند و از حدود خود تجاوز نمایند، هلاك خواهند
شد، و از فعالیتهاي خود نتیجه درستی نخواهند گرفت، و جز مشتی دروغ و ادعاهاي باطل براي خود فراهم نخواهند کرد، هر
کسبی که در آن توکل نباشد از آن جز حرام و شبهه چیزي عائد نخواهد شد. آنها کسانی هستند که خود را فداي مال کردهاند و
شب و روز مشغول کسب ص: 637 و کار هستند، گرسنگی و سختی را تحمل میکنند تا مالی فراهم آورند، آنها
صفحه 288 از 295
اموال را جمع مینمایند و در راه دین خرج نمیکنند، کوشش آنها فقط جمعآوري و نگهداري مال میباشد. کاسب باید مشغول
کسب گردد و دنبال روزي برود ولی در دلش به خداوند توکل داشته باشند، اگر مالش زیاد گردید مانند امین عالمی با آن رفتار
کند، و بودن آن مال و یا از دست دادن آن برایش مساوي باشد، اگر مال را نگه میدارد براي خدا باشد و اگر انفاق میکند در راه
خدا باشد. 45 - ابو بصیر گوید: امام صادق علیه السّلام فرمود: هر چیزي براي او حدي هست، عرض کردم حد یقین چیست فرمودند
اینکه جز از خداوند از کسی نترسی. 46 - جابر جعفی از امام صادق علیه السّلام روایت میکند که فرمود: که بندهاي طعم ایمان را
نخواهد چشید مگر اینکه یقین کند هر چه باو میرسد از روي خطا نیست. 47 - یونس گوید: از امام رضا علیه السّلام سؤال کردم از
ایمان و اسلام براي من بفرمائید، امام فرمودند: ابو جعفر علیه السّلام میفرمود: ایمان یک درجه از اسلام بالاتر است، و تقوي یک
درجه از ایمان بالاتر میباشد و یقین یک درجه بالاتر از تقوي میباشد. بین مردم چیزي کمتر از یقین تقسیم نشده است، گوید:
عرض کردم یقین چیست، فرمودند: توکل بر خداوند، تسلیم در برابر خداوند، رضا به حکم خداوند، و تفویض کارها به خداوند،
گفتم تفسیر اینها چیست، فرمودند ابو جعفر چنین گفتند. 48 - زید بن وهب گوید: شامیان در جنگ صفین خود را به علی علیه
السّلام نزدیک کردند، به خداوند سوگند نزدیک شدن آنها به علی موجب شد که او به سرعت به آنها حمله کند، حسن فرزندش
به او گفت چه ضرري داشت که اگر بطرف یارانت که پشت سرت بودند میرفتی. علی علیه السّلام فرمود: اي فرزند من، پدرت
روزي مرگش فرا میرسد که جلو آن را نمیتوان گرفت، مرگ در آمدن تاخیر نمیکند و شتاب هم ندارد، در موقع خودش ایمان
و کفر، ج 1، ص: 638 میآید، به خداوند سوگند پدرت باکی ندارد که خود به کام مرگ رود و یا مرگ بطرف او بیاید. ابو
اسحاق گوید: علی علیه السّلام در جنگ صفین بیرون شدند در حالی که نیزهاي با خود داشتند در این هنگام به سعید بن قیس
همدانی برخورد کردند، سعید گفت: یا امیر المؤمنین نمیترسید شما را ناگهانی از پا درآوردند و اکنون نزدیک دشمن رسیدهاي.
علی علیه السّلام فرمود: خداوند براي همه مردم حافظان و نگهبانانی قرار داده است که او را از حوادث حفظ میکنند، نمیگذارند
او در چاهی سقوط کند، و یا دیواري بر وي فرود آید، و یا صدمهاي به او برسد، ولی هر گاه مقدر شود حافظان میروند و او را
تنها میگذارند. 49 - علی علیه السّلام شنیدند یکی از خوارج نماز شب میخواند و قرآن تلاوت میکند، فرمود: خوابیدن بر یقین
بهتر از نماز خواندن در حال شک میباشد. امیر المؤمنین علیه السّلام در یکی از خطبهها فرمودند شبهه را از این جهت شبهه
گفتهاند که به حق شباهت دارد، ولی دوستان حق در روشنائی یقین در آن حرکت میکنند و بطرف هدایت کام برمیدارند. اما
دشمنان خداوند راهنماي آنها ضلالت و گمراهی میباشد، و کسی که آنها را هدایت میکند خودش کور است، و حقیقت را
درك نمیکند، هر کس از مرگ بترسد از آن رهائی پیدا نمیکند و کسی به زندگی خواهد رسید که مرگ را دوست داشته باشد.
علی علیه السّلام در یکی از سخنان خود که او را از غافلگیر شدن میترسانیدند فرمود: خداوند مرا در حصاري محکم و استوار قرار
داده است، و هر گاه مرگم فرا رسد آن حصار باز میشود و مرا تسلیم میکند، در آن هنگام تیر به خطا نمیرود و زخم بهبودي
حاصل نمیکند. علی علیه السّلام به فرزندش حسن سلام اللَّه علیه فرمود: حوادث و کارهائی که برایت پیش میآید و مشکلاتی که
برایت در زندگی حادث میگردند با صبر و ص: 639 استقامت و یقین از خود دور کنید و در برابر آنها مقاومت
داشته باشید. 50 - امام باقر علیه السّلام فرمود: علی علیه السّلام در یکی از خطبههاي طولانی فرمودند: ایمان داراي چهار پایه
میباشد صبر، یقین، عدالت، و توحید. امام صادق علیه السّلام فرمود: ایمان از اسلام برتر است، و چیزي گرامیتر از یقین نیست
صفوان جمال گوید: از امام صادق علیه السّلام از تفسیر آیه شریفه وَ أَمَّا الْجِ دارُ فَکانَ لِغُلامَیْنِ یَتِیمَیْنِ فِی الْمَدِینَۀِ وَ کانَ تَحْتَهُ کَنْزٌ
لَهُما پرسیدم، فرمودند: آن گنج طلا و یا نقره نبود، و در آن لوحی بود که چهار کلمه بر آن نوشته بودند. من خدائی هستم که جز
من خدائی نیست، هر کس یقین به مرگ داشته باشد یک سال از خندیدن خودداري میکند، و هر کس بحساب یقین داشته باشد
خوشحالی نمیکند، و هر کس به مقدرات معتقد باشد جز از خدا از کسی واهمه ندارد. امام صادق علیه السّلام فرمود: صبر و
صفحه 289 از 295
شکیبائی از یقین برمیخیزد. حضرت صادق سلام اللَّه علیه فرمود: قنبر غلام علی علیه السّلام او را بسیار دوست میداشت و هر گاه
امیر المؤمنین از خانه بیرون میشد قنبر هم دنبال او حرکت میکرد، یکی از شبها علی علیه السّلام متوجه شد قنبر دنبال او در حال
حرکت میباشد و شمشیرش را هم برداشته است. علی علیه السّلام گفتند: قنبر اینجا چکار میکنی، عرض کرد: یا امیر المؤمنین
دنبال شما راه افتادهام، اي قنبر میخواهی مرا از اهل آسمانها و یا زمین حفظ کنی، گفت از اهل زمین، فرمود: اهل زمین بدون اجازه
آسمان کاري نمیتوانند بکنند برگردید، او هم برگشت. امام صادق علیه السّلام فرمود: هر چیزي حدي دارد، راوي گفت: حد
توکل چیست فرمودند: یقین سؤال کرد حد یقین کدام است فرمود: فقط از خداوند بترسی. امام علیه السّلام فرمود: محمد بن حنفیه
مردي دلیر و شجاع بود، حجاج گاهی با او ملاقات میکرد، یکی از روزها حجاج گفت: تصمیم دارم گردنت را بزنم، محمد گفت:
خداوند در هر روزي سیصد و شصت بار به آدمی توجه میکند و امیدوارم ص: 640 در یکی از آن لحظهها مرا
از گزندت حفظ کند. امیر المؤمنین علیه السّلام از حسن و حسین علیهم السّلام پرسیدند بین ایمان و یقین چه اندازه فاصله است،
آنها سکوت کردند، پرسید اي ابو محمد شما جواب بده فرمود: یک وجب فرمودند چرا، حسن گفت ایمان آن است که بکوش آن
را بشنویم، و به دل تصدیق کنیم، ولی یقین آن است که آن را بیابیم و به آن چه از نظر ما نهان است راه پیدا نمائیم. امام صادق
علیه السّلام فرمود: رسول خدا صلی اللَّه علیه و اله فرمودند: زمانی پیش خواهد آمد که در آن حکومت فقط با خونریزي و ستم
امکان پذیر خواهد بود، و مال بدست آوردن با بخل و غصب مال دیگران میسر خواهد شد، و محبت با پیروي از هواي نفس بدست
خواهد آمد. هر کس آن زمان را دریابد و در بغض و کینه صبر کند در حالی که میتواند محبت کند، و در فقر صبر نماید در
حالی که میتواند توانگر شود، و بر خواري شکیبا باشد در حالی که توانائی دارد خود را عزیز کند خداوند به اینها پاداش عمل
پنجاه صدیق را میدهد. عبد اللَّه بن عباس گوید: قیصر استري به حضرت رسول صلی اللَّه علیه و اله هدیه کردند، یکی از روزها
رسول اکرم بر آن استر سوار شدند و مرا هم دنبال خود سوار نمودند، و بعد فرمود: اي جوان به خداوند توجه داشته باش تا خداوند
به شما توجه کند. اگر به خداوند توجه داشته باشی و دستورات او را به کار گیري خداوند را مقابل خود مشاهده میکنی، در
هنگام وسعت و فراخی روزي خدا را بشناس تا خداوند هم در هنگام سختی شما را مورد لطف خود قرار دهد، هر گاه میخواهی
کمک بخواهی از خداوند بخواه. قلم تقدیر بر آن چه خواهد شد جاري شده و هر چه مقدر باشد انجام خواهد گرفت، اگر مردم
کوشش کنند که به شما سودي برسانند ولی در صورتی که مقدر نباشد سعی آنها نتیجهاي نخواهد داد و سودي به شما نخواهد
رسانید. ص: 641 اگر توانائی داري که با صبر و یقین کاري انجام دهی در آن کوشا باش، و اگر توانائی نداري
صبر پیشه کن و در سختیها شکیبا باش تا خیر زیادي بدست آوري، و بدان که صبر پیروزي میآورد و گشایش بعد از مشکلات
پیش میآید، و با هر سختی یک آسانی هم میباشد. امام صادق علیه السّلام فرمود: صبر سرآمد ایمان میباشد، فرمودند صبر در
برابر ایمان مانند سر در برابر بدن است، هر گاه سر برود بدنی نخواهد بود، و همین گونه هنگامی که صبر رفت ایمان هم خواهد
رفت. 51 - حفص بن غیاث گوید: امام صادق علیه السّلام فرمود: اي حفص کسی که صبر میکند صبرش زود تمام میشود، و
کسی که بیتابی کند بیتابی او زود سپري میگردد، اینک در همه کارها صبر کنید خداوند متعال محمد صلی اللَّه علیه و اله را به
رسالت برانگیخت و او را مامور به صبر و مهربانی کرد. در قرآن مجید به او فرمود: بر آنچه مردم میگویند صبر کن و از آنها
محترمانه دوري نما و در جاي دیگر فرمود: تکذیبکنندگان را به من واگذار، در جاي دیگري فرمود: به طریق نیکو آنها را از خود
دور کن، در آن هنگام مشاهده میکنی آن کس که با شما دشمنی میکند دوست شما میگردد. به حقیقت و واقعیت نمیرسند
مگر آنهائی که صبر کنند و شکیبائی داشته باشند، و یا به حقیقت نخواهد رسید مگر آنهائی که بهرهاي بزرگ داشته باشند، او صبر
کرد تا هنگامی که او را اذیت کردند و آزارش دادند. علی علیه السّلام فرمود: رزق و روزي به حماقت و نادانی واگذاشته شده و
محرومیت براي عقلاء بوده و گرفتاري با یقین و صبر همراه میباشد. مهران گوید: براي ابو الحسن علیه السّلام نوشتم و در آن از
صفحه 290 از 295
قرض و اوضاع نابسامان خود با آن جناب درد دل کردم، امام علیه السّلام در پاسخ نوشتند صبر کن تا مأجور گردي، و اگر صبر
نکنی اجري نخواهی داشت، و متوجه باش حکم خدا را نمیتوان تغییر داد. علی علیه السّلام فرمودند صبر بر دو گونه است، صبر در
هنگام مصیبت که خوب ص: 642 میباشد، و صبر بهتر از آن صبر در حرام میباشد. امام باقر علیه السّلام فرمود:
هنگامی که وفات پدرم علی بن الحسین علیهما السّلام نزدیک شد مرا به سینه چسبانید، و فرمود: اي فرزندم تو را وصیت میکنم به
آن وصیتی که پدرم به من کردند و او هم فرمود پدرم در هنگام وفات مرا وصیت کرد، اي فرزند در برابر حق صبر کن اگر چه تلخ
باشد. امام باقر علیه السّلام فرمود: رسول خدا صلی اللَّه علیه و اله فرمودند: شگفت دارم از مؤمن که خداوند هر چه براي او مقدر
کند خیر میباشد، اگر گرفتار شود صبر میکند، و اگر نعمتی به او برسد شکر مینماید. به امام صادق علیه السّلام گفته شد:
گرامیترین مردم کدام افراد میباشند، فرمود کسانی که هر گاه خیري به آنها برسد شکر خدا را میگویند، و اگر گرفتار شدند
صبر میکنند.
فهرست موضوعات
(فهرست موضوعات) مقدمه مترجم 3 آغاز تدوین حدیث 4 ممانعت از نقل حدیث 5 جعل احادیث و روایات 6 تالیف کتب حدیث
و سیره 7 تدوین حدیث در مذهب اهل بیت علیهم السّلام 10 حدیث در عصر امیر المؤمنین علیه السّلام 10 گفتاري از مترجم 15
کتاب علی علیه السّلام 15 جزوه سنن و احکام 16 مسافرت به یمن 16 دستور العمل به محمد بن ابی بکر 17 بخشنامه به فرمانداران
و فرماندهان 18 تشکیل مجالس در مساجد 18 حضرت زهرا علیهم السّلام و تدوین حدیث 19 حدیث در عصر امام حسن علیه
السّلام 20 حدیث در عصر امام حسین علیه السّلام 21 حدیث در عصر امام سجّاد علیه السّلام 21 حدیث در عصر امام محمد باقر
علیه السّلام 22 حدیث در عصر امام صادق علیه السّلام 22 ص: 646 حدیث در عصر امام کاظم علیه السّلام 24
حدیث در عصر امام رضا علیه السّلام 24 حدیث در عصر امام جواد علیه السّلام 25 حدیث در عصر امام هادي علیه السّلام 25
حدیث در عصر امام عسکري علیه السّلام 26 حدیث در عصر غیبت صغري 26 جمع آوري حدیث و تدوین آن 26 مراکز حدیثی
شیعه 28 مدینه منوّره 28 کوفه 29 قم 30 بغداد 31 خراسان 31 ري 32 فضیلت علم حدیث 33 مؤلفان کتب حدیث 35 سلیم بن
قیس هلالی 35 زید زراد 36 عباد عصفري ابو سعید 36 عاصم بن حمید حناط 36 زید نرسی 36 جعفر بن مثنی حضرمی 37 محمد
بن مثنی حضرمی 37 جعفر بن محمد قرشی 37 عبد الملک بن حکیم 37 مثنی بن ولید حناط 38 علی بن جعفر علیه السّلام 38 ایمان
و کفر، ج 1، ص: 647 خلاد سندي 38 حسین بن عثمان 38 عبد الله بن یحیی کاهلی 39 سلام بن ابی عمرة 39 علی بن اسباط 39
عبد الله بن جبر 40 علاء بن رزین 40 درست بن ابی منصور 40 عبد الله بن جعفر حمیري 41 احمد بن محمد برقی قمی 41 محمد بن
محمد بن اشعث 41 حسین بن سعید اهوازي 41 فرات بن ابراهیم کوفی 42 علی بن ابراهیم قمی 42 ابراهیم بن محمد ثقفی 42
محمد بن یعقوب کلینی 43 محمد بن علی بن بابویه 43 حسین بن بسطام 44 جعفر بن محمد بن قولویه 44 علی بن محمد خزاز قمی
44 محمد بن ابراهیم نعمانی 45 حسن بن علی حرانی 45 محمد بن مسعود عیاشی 45 محمد بن عمر بن عبد العزیز کشی 46 محمد
بن جریر طبري امامی 46 محمد بن محمد بن نعمان 46 محمد بن حسین موسوي 47 ص: 648 محمد بن حسن ابو
جعفر طوسی 47 حسن بن محمد طوسی 47 احمد بن علی نجاشی 48 عبد الواحد آمدي 48 محمد بن ادریس حلی 48 فضل الله بن
علی راوندي 49 محمد بن محمد طبري 49 محمد بن جعفر مشهدي 49 سعید بن هبۀ الله راوندي 50 قطب الدین کیذري بیهقی 50
محمد بن حسن نیشابوري 50 محمد بن علی بن شهر آشوب 50 فضل بن حسن طبرسی 51 حسن بن فضل طبرسی 51 علی بن حسن
بن فضل طبرسی 51 محمد بن علی بن حمزه طوسی 52 یحیی بن حسن حلی 52 احمد بن علی طبرسی 52 ورام بن ابی فراس 52
علی بن عیسی اربلی 53 علی بن طاوس 53 شاذان بن جبرئیل 54 عبد الکریم بن طاوس 54 محمد بن مکی عاملی 54 حسن بن
صفحه 291 از 295
سدید الدین علامه حلی 54 حسن بن ابی الحسن دیلمی 55 رجب بن محمد برسی 55 ص: 649 محمد بن علی
احسائی 56 علی بن محمد بیاضی 56 ابراهیم بن علی کفعمی 56 ابراهیم بن علی کفعمی 56 ابن فهد حلی 56 محمد بن حسین
عاملی بهاء الدین 57 محمد بن مرتضی فیض کاشانی 57 محمد بن حسن حر عاملی 58 علامه مجلسی مؤلف بحار الانوار 58 ولادت
علامه مجلسی 58 تحصیلات علامه مجلسی 59 آثار علامه مجلسی 59 اساتید و شاگردان علامه مجلسی 59 وفات علامه مجلسی 60
سخنی در باره بحار الانوار 60 ترجمه مجلد پانزدهم بحار الانوار 63 مسافرت مترجم به هندوستان 64 در فضیلت ایمان 67 خلقت
مؤمن از نور خدا 76 ریشه و سرشت مؤمن 77 تفسیر فطرة الله و صبغۀ الله 90 رفع بلیات به وسیله مؤمن 91 حقوق مؤمن 92
خوشنودي از نعمت ایمان 93 قلت تعداد مؤمنان 95 مراتب مردم در ایمان 98 بیعت و چگونگی آن 102 مؤمن بر دو قسم است 105
ص: 650 گرفتاريهاي مؤمن 107 بخشودگی مؤمن 130 نشانههاي مؤمن و صفات او 130 در فضائل شیعیان 164
شیعیان و دین خدا 222 در فضیلت رفض 230 گذشت از شیعیان 232 صفات شیعیان 275 عدم تعجیل در باره شیعیان 313 مجالست
با مخالفان و مشرکان 314 ایمان به دین حق و اعطاء تشیع 315 سلامتی و توانگري در دین 318 فرق بین اسلام و ایمان 321 تعریف
اسلام 356 احکام و شرایع 357 پایههاي اسلام و ایمان 359 دین مورد قبول خدا 393 پائینترین درجه ایمان 405 ارتباط ایمان و
عمل 407 آلوده شدن ایمان به ظلم 440 درجات ایمان 443 آرامش مؤمن 452 ایمان ثابت و ناپایدار 460 باز نداشتن مؤمن از گناه
465 دوستی و دشمنی براي خداوند 465 صفات بندگان نیک 474 مکارم اخلاق و رستگاري 499 ص: 651 در
عدالت 545 کمال انسان و جوانمردي 549 منجیات و مهلکات 550 در ستایش چهرههاي نیک 551 در محبت خداوند متعال 556
در صلاح و فساد قلب 568 در مراتب نفس و صفات آن 579 در ترك شهوات و هوسها 588 در اطاعت خدا، رسول و امامان علیهم
السّلام 591 در اظهار حق و ترك باطل 594 انس به خدا و عزلت از مردم 595 بیهوشی هنگام قرائت قرآن 598 ترك رهبانیت و
سیاحت 599 در یقین و صبر 614 ص: 653
فهرست تالیفات و آثار مؤلف
-1 مسند فاطمه علیها السلام 2- مسند امام حسن مجتبی علیه السّلام 3- مسند امام کاظم علیه السّلام در سه مجلد 4- مسند امام رضا
علیه السّلام در دو مجلد 5- مسند امام جواد علیه السّلام 6- مسند امام هادي علیه السّلام 7- مسند امام عسکري علیه السّلام 8- اخبار
و آثار امام رضا علیه السّلام 9- راویان امام رضا علیه السّلام 10 - ادعیه و زیارات حضرت رضا علیه السّلام 11 - زندگانی حضرت
عبد العظیم علیه السّلام 12 - زندگانی سیده نفیسه 13 - علماي خراسان و نهج البلاغه 14 - پاسخ به معاندان نهج البلاغه 15 - اجازات
نهج البلاغه 16 - گرد آورندگان سخنان علی علیه السّلام 17 - تاریخ آستان قدس رضوي 18 - جوامع الحکم یا سخنان کوتاه امام
21 - ترجمه رضا علیه السّلام 19 - ترجمه اعلام الوري طبرسی 20 - ترجمه النصایح الکافیه حضرمی ص: 656
کتاب زید شهید از مقرم 22 - ترجمه مقتل الحسین علیه السّلام از مقرم 23 - ترجمه مواعظ شیخ صدوق 24 - ترجمه الارض و التربۀ
الحسینیۀ از کاشف الغطاء 25 - رجال تاج العروس در چهار مجلد 26 - غریب الحدیث در چهار مجلد 27 - تحقیق و تصحیح نهج
البلاغه 28 - تحقیق و تصحیح حدائق الحقائق در دو مجلد 29 - تحقیق و تصحیح منهاج البراعه در دو مجلد 30 - تحقیق و تصحیح
اعلام نهج البلاغه 31 - تحقیق و تصحیح التدوین فی اخبار قزوین در چهار مجلد 32 - تحقیق و تصحیح کلمات مکنونه فیض کاشانی
-33 فرزندان و برادران امام کاظم علیه السّلام 34 - تقریرات رشید الدین به قلم علامه حلی